``
logo logo

موضوع وبلاگ، اخبار و مجله نسل بعدی برای شما برای شروع به اشتراک گذاری داستان های خود از امروز!

فرهنگی- هنری

از معجونِ بخت‌گشایی تا شعر گلایه از شوهر؛ رسم و رسوم شب یلدا در ایران!‌

avatar
Author

نویسنده


  • 2024-12-20

احتمالا مواجهه اکثر ما مفهوم «شب یلدا» یا «شب چله» همان شبی بوده است که اجازه داشتیم بیشتر از هر شب دیگری بیدار بمانیم؛ همان شب که به خاطر فرارسیدن آن از چند روز قبل شرایط عادی زندگی‌ تغییر می‌کرد و همه بزرگسالانِ خانواده به فراخور نقش خود در تکاپوی تهیه ملزوماتی می‌افتادند تا این یک دقیقه بیشتر باهم بودن را جشن بگیرند. بنابراین اولین چیزی هم که از شب یلدا در خاطره بصری همه ما نقش بسته، همان مهمانی‌ها و دورهمی‌هایی بوده است که این روزها به دلایل مختلفی از جمله مسائل اقتصادی نسبت به گذشته تغییرات قابل توجهی داشته است، اما همچنان باعث نشده که این جشن نیز همچون سایر جشن‌های ایرانی به محاق فراموشی سپرده شود. هرچند ذکر این نکته ضروری است که شب یلدایی که این روزها مردم در نقاط مختلف کشور آن را جشن می‌گیرند تفاوت قابل توجهی با مراسم‌هایی دارد که نیاکان ما بر اجرای آنها پایبند بوده‌اند.

با وجود اینکه انجام برخی کارها از جمله تفال زدن به حافظ، قصه گویی، خوردن میوه‌های پاییزی و مرکبات، خنچه‌برون و… کاری مشترک در میان اکثر اقوام است، اما برخی قومیت‌ها نیز به شکل خاص‌تر مراسم شب یلدا را برگزار می‌کنند. اما جشن شب یلدا در نقاط مختلف کشور به چه صورت برگزار می‌شود؟

بخت‌گشایی به سبک آذربایجانی‌ها در شب یلدا!

خانواده‌های آذربایجانی در شب چله برای این‌که این شب طولانی را به صبح برسانند در خانه‌ی بزرگ‌ترها جمع می‌شوند و قصه می‌گویند. درگذشته مردم هر منطقه با توجه به موقعیت جغرافیایی‌ خود، میوه‌هایی را روی کرسی می‌گذاشتند. مثلا در مراغه باسلُق، سیب، کدو حلوایی (شاق قاباغی)، گندم بو داده (قورقا)، هندوانه و انگور خشک (میلاخ، این محصول شیرین در تابستان و هنگام برداشت انگور برای شب چله تدارک دیده می‌شود) را می‌گذاشتند. هندوانه، مهم‌ترین میوه‌ شب چله است و علت خوردنش این دلیل است که مردم معتقدند با خوردنش خود را برای مقابله با سرما آماده می‌کنند.

در شب چله در نقاط مختلف آذربایجان نیز شعرهایی خوانده می‌شد؛ از جمله‌ اشعار شب یلدا می‌توان به این شعر اشاره کرد: «قوووب، قیشی آیازی/کسدیک چیلله قایپزی(قارپیزی)/آللاه یئتیسن یوزینی(یئتیرسین روزی)/ائل قالماسین تامایزی(تامارزی)؛ به این معنی که چله زمستان را با سرماش فراری داده/ هندوانه شب یلدا رو بریدیم/خداوند روزی رو برسونه/مردم در تهیه‌ی روزی زیاد چشم به انتظار نمانند.»

مراسم «خضر نبی» رسم دیگر این خطه و مخصوص جوانان است که در گذشته برگزار می‌شد؛ به این صورت که جوانان دم بخت روستا حبوباتی مانند نخود، گندم، ذرت، تخم هندوانه و خربزه از منازل اهالی روستا جمع می‌کردند و پس از پختن و خشک کردن، همراه نمک در هاون می‌کوبیدند که در اصطلاح محلی «قاووت» نامیده می‌شود. هریک از جوانان به‌اندازه هفت ناخن از این قاووت را زیر زبان خود می‌گذاشتند و می‌خوابیدند و خواب‌هایی که می‌دیدند توسط بزرگترها تعبیر می‌شد. همچنین، دختران دم‌ بخت با حبوبات جمع‌آوری‌شده آش پخته و آن را بین همسایه‌ها تقسیم می‌کردند که در واقع نوعی نذری برای باز شدن بختشان بود. بنابر گفته کهنسالان و براساس منابع تاریخی، در گذشته مقداری از قاووت تهیه‌ شده را در یک سینی بزرگ که در اصطلاح محلی به «مئژمئیی» معروف است، می‌ریختند و در اتاقی خلوت می‌گذاشتند و عقیده بر این بود که حضرت خضر نبی آن‌ را متبرک می‌کند.

ای شوهر چرا برایم خرید یلدا نکردی؟!

در منطقه مازندران  یکی از رسوم رایج شب یلدا این است که زنان یک یا چند روز قبل از این مناسبت با پوشش لباس‌های محلی با هم برای تهیه‌ی آرد برنج، گندم و کنجد به «دنگ سر» (محل آسیاب کردن) می‌روند. «دنگ سر» در گذشته مکانی بود که «دنگ‌چی» در آنجا حضور داشت و کارش آسیاب کردن برنج، گندم، کنجد، ذرت و ارزن بود. اگر زنان مازندرانی شوهری داشته باشند که برای مراسم شب یلدا خرید نکرده باشد، هنگام آسیاب کردن این آردها این شعر را می‌خوانند: «این دنگه سر/اون دنگه سر مَردی/مَردی نخریه خرجی/مه وَر مردی» به این معنی که: «کار من از اول تا آخر زندگیم (از این محله تا محله‌ی دیگر) تهیه‌ی غذا شده است، ای شوهر چرا برایم خرید یلدا نکردی؟»

زنان مازندرانی آرد آسیاب‌شده را با آب، کنجد، گردو و شکر مخلوط می‌کنند و به‌صورت خمیر درمی‌آورند. این خوراکی به دو شکل تهیه می‌شود؛ ابتدا این‌که به‌صورت خام خورده ‌می‌شود که به آن «پیس گنده» می‌گویند و دیگر این‌که به خمیر، زرده‌ی تخم مرغ اضافه و پخته می‌شود و به آن، «کنجی» یا «آغوزنون» می‌گویند.

«دشو» خوراکی دیگری است که مازندرانی‌ها در این شب می‌خورند. میزبان در یک کاسه‌ بزرگ مقداری دشو (شیره‌ی خرمالوی وحشی) می‌ریزد و در کاسه‌ی بزرگ دیگر، برف و آن را به مهمانان تعارف می‌کند. نحوه‌ی صرف آن هم به این صورت است که مهمانان به ازای پنج قاشق برف باید دو قاشق هم «دشو» بردارند. این اعتقاد وجود دارد که خوردن این مخلوط آنها را از سرماخوردگی بیمه می‌کند.

در نقاطی از مازندران اگر دختر یا پسری، بختش خواب باشد در مراسمی، پدربزرگ یا مادربزرگ برایش دعا می‌کند که بختش باز شود. این دعا به این شکل خوانده می‌شود: «خدایا چادر سفید به سر همه‌ی دختران دم بخت بنداز، خدایا لباس دامادی بر سر عزیزان مردم که عزیزان ما هستند بپوشان.» این اعتقاد وجود دارد که دعا برای مردم، دعای افراد برای خویشان‌شان را اجابت می‌کند. بعد از خوانده شدن این دعا، نوه باید اولین غذای آن شب را بخورد. وقتی نوه، اولین لقمه‌اش را خورد صدای هلهله‌ی خانواده بلند می‌شود.

«فال کوزه» رسم یزدی‌ها برای طولانی‌ترین شب سال

مردمان استان  یزد نیز در این شب آشی مخصوص به نام «آش شولی» می‌پزند که هرچند تاریخ مدونی برای تولید آن وجود ندارد، اما بنابر اطلاعات تاریخی موجود قدمتی حداقل ۵۰۰ ساله دارد. سبزی خاص این آش اسفناج، شوید، برگ چغندر، نعناع خشک و سرکه است.

«فال کوزه» رسم دیگری است که یزدی‌ها در مناسبت‌های مختلفی از جمله شب یلدا برگزار می‌کنند؛ این رسم در گذشته رواج بیشتری داشت و امروزه به شکل فالگوش ایستادن دوشیزگان در برخی نواحی یزد رایج است. فال کوزه بدین صورت است که دختر نابالغی کوزه خالی یا پر از آب را دور مجلس می‌چرخاند و هر کس به نیتی که دارد نشانه‌ای در آن می‌اندازد. این کوزه را به خانه‌ای که دارای درخت مورْد داشته باشد می‌برند و روی آن را پارچه سبز و آیینه‌ای قرار می‌دهند و زیر درخت مورْد می‌گذارند. عصر روز بعد دختر همان کوزه را بر می‌دارد و ساکت به داخل اتاق می‌برد، همگی گرداگرد این کوزه می‌نشینند و فال گرفتن آغاز می‌شود و هرکس شعری می‌خواند و آن دختر دست در کوزه می‌کند و هر بار یک شیء از داخل کوزه بیرون می‌آورد. صاحب شیء نیت خود را با شعری که خوانده شده تطبیق می‌دهد و اگر مفهوم ترانه خوب باشد آن را به فال نیک گرفته و گمان می‌کند که بدون تردید به مراد دلش می‌رسد و اگر مفهوم شعر چندان خوشایند نباشد گمان می‌کند که به مراد دلش نمی‌رسد.

«هفت‌سین» یلدایی در روستاهای استان مرکزی

در شهرهای استان مرکزی یکی از مراسم‌های شب چله کشتن گوسفند مخصوصی به نام «اتلیک» است. روستاییان این نوع گوسفند را در فصل تابستان از بین گوسفندان خود جدا می‌کنند و به خوبی آنها را پروار می‌کنند تا برای زمستان خوب چاق و فربه شوند. به‌محض فرارسیدن زمستان، گوسفند پروار را سر می‌برند و از آن غذای لذیذی برای شام شب چله تهیه می‌کنند. این شام را در اصطلاح محلی «اتلیک شامو» می‌نامند. همچنین شربت شیره انگور که به آن سرکه اضافه می‌کنند نیز سر سفره شام شب چله گذاشته می‌شود که به نام «ترشی شربت» معروف است.

مردم شهر مأمونیه در استان مرکزی در شب یلدا، گوسفندی را ذبح کرده و شام کله پاچه را می‌خورند. در روستای «چناقچی بالا» از توابع مأمونیه، در شب چله ارامنه در کلیسا تجمع می‌کنند و پس از دعا خواندن، آنهایی که تازه داماد شده‌اند، در حیاط یا جلوی کلیسا آتش روشن کرده و هرکس مقداری از آتش را برداشته و به خانه خود می‌برد و از روی آن می‌پرند.

در روستای «چهل رز و نیم ور» در شب یلدا مانند نوروز، سفره هفت‌سین می‌چینند و در آن هفت نوع خوراکی که با حرف «سین» شروع می‌شود مانند سنجد، سیب، سه‌پستان، سمنو، سرکه و سبزی می‌گذارند.

در شهر دلیجان نیز در شب چله کدو حلوایی را قطعه قطعه کرده و آن را با آب می‌پزند و آن را به‌عنوان دسر حتما تناول می‌کنند. یکی دیگر از خوراکی‌هایی که حتما در این شب می‌خورند، زردک (هویج زرد، هویج بومی) است که آن را مثل کدو می‌پزند یا به‌صورت خام می‌تراشند و ریش‌ریش می‌کنند و سپس می‌خورند. آنها معتقدند باید حتما بعد از این خوراکی آب خورد، چون بر این باورند که زردک می‌گوید: «آبم بده تا توی آبت اندازم».

پی‌نوشت: در بخش‌هایی از این گزارش از اطلاعات مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی استفاده شده است.

منبع خبر


ثبت دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند *

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات (0)

هیچ نظری ثبت نشده است.


اشتراک گذاری