logo logo

موضوع وبلاگ، اخبار و مجله نسل بعدی برای شما برای شروع به اشتراک گذاری داستان های خود از امروز!

اخبار مهم

درباره سکانس هشت دقیقه‌ای قسمت نوزدهم «پایتخت7» که احساسات همه را برانگیخت | آینه‌ای در برابر زندگی ما‌

خانه » درباره سکانس هشت دقیقه‌ای قسمت نوزدهم «پایتخت7» که احساسات همه را برانگیخت | آینه‌ای در برابر زندگی ما

مرجان فاطمی | «پایتخت 7» با یک سکانس ساده‌ی هشت دقیقه‌‌ای در پایان قسمت نوزدهم، چنان احساسات مخاطبانش را تحت‌تاثیر قرار داد و کمبودها، بغض‌ها و خستگی‌های یک خانواده معمولی را پیش رویشان گذاشت که تاثیرش از یک فیلم، سخنرانی یا مناظره دو ساعته درباره تفاوت میان نسل‌ها بالاتر بود. آنچه در این سکانس بیشتر از همه مخاطبان را تحت‌تاثیر قرار داد، نزدیکی دیالوگ‌ها و احساسات شخصیت‌ها به زندگی واقعی و معمولی تک‌تک ما بود؛ روایت اختلاف پدران و مادرانی که با وجود تمام سختی‌ها هرچه در چنته داشته‌اند برای خانواده خرج کرده‌اند و در اوج خستگی با فرزندانی روبه‌رو شده‌اند که از دخالت‌های آنها خسته‌اند و معتقدند هیچ‌وقت هیچ‌چیز برایشان به قدر کافی نبوده است. در قسمت نوزدهم «پایتخت7» نسل بهتاش و نقی مقابل هم قرار می‌گیرند، خستگی‌ها و کمبودها سرباز می‌کنند، همه بر هم می‌تازند و نهایتا با بغض‌هایی در گلو و چشم‌هایی پر از اشک، به جاده خیره می‌شوند تا دوباره روز بعد باز هم باهم حرف بزنند، غذا بخورند بازی کنند و … چیزی مشابه همان زندگی معمولی که از پایتخت انتظار می‌رود.

قسمت نوزدهم پایتخت شاید یکی از تاثیرگذارترین و بهترین قسمت‌های فصول مختلف این مجموعه سریال باشد.بحران از لحظه‌ای بهتاش متوجه شد از او عکس گرفته شده شروع شد.

1) از قسمت اول «پایتخت7» خیلی‌ها نقدهایی به سریال وارد دانسته و نوشته‌اند که شخصیت‌های پایتخت در این فصل از زندگی یک خانواده معمولی فاصله گرفته‌اند. گرچه این نقدها با توجه به آنچه در این نوزده قسمت دیده‌ایم آنقدرها هم درست نیست اما در سکانس پایانی قسمت نوزدهم، اتفاقی رقم می‌خورد که به اندازه زیست واقعی مردم این روزگار واقعی‌ است. ماجرا از یک تصمیم اشتباه توسط بزرگ خانواده یعنی نقی معمولی شروع می‌شود. او بدون هماهنگی با بهتاش، عکسی بسیار مضحک از او می‌گیرد و بدون اجازه گرفتن از او وارد موبایلش می‌شود و عکس را برای نامزدش می‌فرستد تا نشان دهد او بیمار است و رفتارش دست خودش نیست؛ اتفاقی که در هر شکل زشت و اشتباه به نظر می‌رسد. همین اشتباه، شعله آتش بعدی را روشن می‌کند. چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که برخلاف بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌هایی که به عمد قصد دارند همه اشتباه‌ها گردن نسل جدید بیندازند و تمام پدران و مادران و به‌طور کلی بزرگترها را عاقل و بالغ جلوه دهند، اتفاقا اولین خطا را متوجه نقی می‌داند. مرد بزرگسالی که تصمیمی کودکانه می‌گیرد و غرور بهتاش را لکه‌دار می‌کند. حالا همه ما با علم به اشتباه نقی، ادامه دعوا را تماشا می‌کنیم و این شروعی بسیار قدرتمند برای این سکانس است.

قسمت نوزدهم پایتخت شاید یکی از تاثیرگذارترین و بهترین قسمت‌های فصول مختلف این مجموعه سریال باشد.صحبت‌های «بهتاش» انگار از دل نسل جوان برمی‌خواست.

2) نقی معتقد است به صلاح بهتاش عمل کرده و می‌دانیم که نیت درونی‌اش دقیقا همین بوده است اما جایی که بهتاش به او می‌تازد و می‌گوید اجازه دهد خودش صلاح خودش را بداند و در کارهایش دخالت نکند به او حق می‌دهیم. از اینجا به بعد است که وضعیت وارد مرحله‌ای پیچیده می‌شود. بهتاش چشم‌هایش را می‌بندد و تمام کمک‌ها و مهروزی‌های نقی را زیر سوال می‌برد. هرچقدر هم که همه تلاش می‌کنند او را آرام کنند فایده‌ای ندارد. بهتاش فریاد می‌کشد، مقابل ارسطو می‌ایستد و توی صورت رحمت که می‌خواهد پادرمیانی کند چک می‌زند. او مهارش را از دست داده و دیگر کسی نمی‌تواند آرامش کند. اینجاست که بازی درخشان محسن تنابنده، وضعیت را تغییر می‌دهد. او با لحنی آرام و سری پایین طوری با بهتاش حرف می‌زند که انگار خستگی یک عمر را بیرون می‌ریزد. با شرم و خستگی می‌گوید: «ما وسعمون بیشتر از این نمی‌رسید. تهش همون کتونی سه‌خطی بوده که دادیم به شما.» و بعد با لحنی غمگین‌تر ادامه می‌دهد: «من در حد توانم هرکاری می‌تونستم کردم. شما نداشته‌های ما رو به رخ ما نکش. مگه من کی بودم؟ بچه دکتر بودم؟ بچه مهندس بودم؟ کی‌بودم؟ یه کارگربچه بودم که خانواده رو به دندون کشیدم.» تاثیر این دیالوگ‌ها به همراه نگاه شرمنده نقی است که احساسات مخاطبان را درگیر می‌کند. نقی بعد از اینها در مقابل تمام حرف‌های بهتاش سکوت می‌کند و سر تکان می‌دهد و اوج درخشش بازی‌اش در همین رفتار نمایان می‌شود. او تصویری از مردی را به نمایش می‌گذارد که همه توانش را صرف خانواده‌اش کرده و حالا انگار همه را با هم باخته است.

قسمت نوزدهم پایتخت شاید یکی از تاثیرگذارترین و بهترین قسمت‌های فصول مختلف این مجموعه سریال باشد.استیصال نقی دل مخاطب را به درد آورد.

3)  چهره پر از شرم و خستگی نقی در مقابل عنان‌گسیختگی بهتاش مخاطبان را ناخواسته وارد یک قضاوت می‌کند. همه آنهایی که پایتخت را از فصل اول دنبال کرده‌اند و تلاش‌های نقی را برای حفظ خانواده خودش و خواهرش دیده‌اند در ذهن‌شان نسبت به بهتاش موضع می‌گیرند. خانواده پشت نقی درمی‌آید و همه بهتاش را به خاطر قدرنشناسی و رفتار بدی که با نقی دارد مواخذه می‌کنند. کارگردان وقتی همه را به این نقطه می‌رساند، تیر خلاص را از کلام هما وارد سریال می‌کند. وقتی بهتاش از قهرمانی پوشالی نقی حرف می‌زند، هما پای تمام مشکلات و محدودیت‌های زندگی او را به میان می‌کشد که یک‌جورهایی مشکلات و محدودیت‌های زندگی همه ماست: « اگه نقی هیچی نشده به خاطر اینکه اون موقع که باید می‌رفت تمرین می‌کرد، رفت دنبال نون واسه زن و بچه‌اش. به جای اینکه بره اردو یا بره باشگاه، رفت سر میدون وایساد برا گچکاری. به جای اینکه برا خودش دوبنده و کتونی بگیره رفت دنبال شیرخشک و پوشک و …» اینجاست که انگار خستگی تمام محدودیت‌هایی که به جان خریده‌ایم مقابل چشممان قرار می‌گیرد و هرچه از تلاش‌ها و رفتن‌ها و نرسیدن‌ها به جان خریده‌ایم سر باز می‌کند.

قسمت نوزدهم پایتخت شاید یکی از تاثیرگذارترین و بهترین قسمت‌های فصول مختلف این مجموعه سریال باشد.واکنش فهمیه و گریه‌های بی‌امانش مخاطب را تحت تاثیر قرار داد.

4) چکی که روی صورت بهتاش می‌نشیند، چکی برخواسته از تمام آن اندوه‌ها و بغض‌ها و دردهاست که شاید می‌توانسته طور دیگری خالی شود. چکی که باعث می‌شود بهتاش به خودش بیاید، از جمع جدا شود و روی پله کنار اتوبوس بنشیند و درحالیکه به جاده چشم دوخته اشک بریزد، اما اوج احساسات این سکانس جایی است که موسیقی حزن‌انگیزی روی صحنه قرار می‌گیرد. ما از این خانواده فاصله می‌گیریم و با این موسیقی انگار به خودمان می‌رسیم. به اینکه واقعا در این شرایط باید نقی‌ها را مقصر بدانیم یا بهتاش‌ها؟ اصلا در این جدال کسی هم مقصر است؟ نقی با تمام وجود برای زندگی جنگیده اما مگر می‌شود به این دلیل تمام حق را به او داد و تمام رفتارش را مبرا دانست؟ مگر باید به خاطر این خستگی‌ها تا ابد در مقابل ایرادها و اشتباه‌های بزرگتر‌ها سکوت کرد و دست به سینه ایستاد؟ آنچه این سکانس مطرح می‌کند، واقعیت این روزگار ماست. هیچ‌کس مقصر نیست و همه مقصرند اما عدم پذیرش این تقصیرهاست که به چنین جنجال‌هایی می‌رسد.

قسمت نوزدهم پایتخت شاید یکی از تاثیرگذارترین و بهترین قسمت‌های فصول مختلف این مجموعه سریال باشد.هما به عنولن یک زن حامی از کیان همسر و خانواده‌اش دفاع کرد.

5) بعد از تمام این جنجال‌ها می‌دانیم که بهتاش و نقی آشتی می‌کنند، زندگی به روال گذشته برمی‌گردد، باز هم همه بازی می‌کنند و می‌خندند و می‌رقصند و …. اما مطمئنیم باز هم دعوایی رخ می‌دهد و چک‌هایی روی صورت‌هایی می‌نشیند و این ماجرا تمامی ندارد. درست مثل آنچه در زندگی واقعی با آن مواجهیم. اینجاست که می‌توانیم بگوییم «پایتخت» چقدر از جنس زندگی است و چقدر تا مغز استخوان احساسات ما نفوذ می‌کند.

منبع

دانلود آهنگ
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

اشتراک گذاری

لینک های مفید