راهنماتو – در دنیای امروز که پر از خوشبینیهای بیپایان است، جملاتی مثل «مثبت بمان!» یا «فقط شکرگزار باش!» اغلب با نیت خیر گفته میشوند. اما وقتی مثبتاندیشی اجباری میشود، میتواند احساسات واقعی را نادیده بگیرد و افراد را با مشکلاتشان تنها بگذارد.
به گزارش راهنماتو، بسیاری از مراجعهکنندگان به جلسات مشاوره میگویند که «به خاطر اینکه حس بدی دارند»، احساس گناه میکنند. در دنیای امروز که نیرو پیشبرنده آن رسانههای اجتماعی مملو از پستهایی است که در آن آدمها «بهترینهای خودشان» را نشان میدهد، قابل درک است که بسیاری از آدمها احساس بدی به «دلیل احساس بدشان» پیدا کنند. دو سناریوی زیر را تصور کنید:
دو نمونه از مثبتاندیشی مشکلزا
الیزه، یک مدیر بازاریابی 29ساله بود که به دلیل جدایی مشاوره میرفت. وقتیکه درباره قلب شکستهاش با یکی از دوستانش حرف زد، به جای اینکه عبارتی حاوی حمایت بشنود، این جمله را شنید که: «حداقل تو آزادی که یک آدم جدید پیدا کنی!» الیزه احساس کرد که اصلاً فهمیده نشده است. او میگوید: «نیاز داشتم که کسی فقط به حرفهایم گوش کند.»
رایان، پدری 40ساله است که با ناامنی شغلی دستوپنجه نرم میکند. وقتی که از اضطرابهایش با خانواده صحبت کرد، به او گفتند: «از پساش برمیای، همیشه این کار رو میکنی!» با اینکه با نیت خوبی گفته شده بود، اما باعث شد رایا فکر کند اصلاً شنیده نشده و تنهاست.
این پدیده، مثبتنگری سمی نامیده میشود. مثبتنگری سمی یعنی باور داشته باشید که تنها راه پذیرفته شده برای پردازش چالشهای زندگی، مثبت فکر کردن است. با اینکه مثبتاندیشی جای خودش را دارد، انکار احساسات منفی یا تقلیل دادن آنها، بیشتر از آنکه مفید باشد، مضر است.
از کجا بفهمیم که مثبتاندیشی سمی داریم؟
برخی نشانهها وجود دارند که در راهنماتو به آنها اشاره کردهایم:
کماهمیت جلوه دادن احساسات: حرفهایی مثل «بدتر از این هم میتونست بشه!»، به جای پذیرش درد دیگری، به معنای کماهمیت جلوه دادن احساسات و دردهای اوست. لازم نیست برای دلداری دادن به کسی بگوییم : «خدا رو شکر بدتر از این نشد!» درد او همین حالا هم به اندازه کافی برای او بزرگ است. او فقط میخواهد ما درد دلش را بشنویم و دردش را به رسمیت بشناسیم.
اجتناب از گفتوگوهای دشوار: عبور کردن از موضوعات آزاردهنده برای آنکه «آرامش بهم نخورد»، از جمله نشانههای مثبتاندیشی سمی است. شما سعی میکنید که مخالفتهایتان را پنهان نگه دارید که مبادا دیگران ناراحت شوند.
احساس شرم به خاطر تقلا: باور داشتن به این نکته که احساس بد، خشم و اضطراب به این معنی است که شما شکست خوردهاید. دیگران چون شاد هستند، پیروز هستند.
اگر این رفتارها را در خودتان یا دیگران شناسایی کردید، وقتش رسیده که درباره اینکه چطور رویکردتان احساساتتان را به چالش میکشد، بازنگری کنید.
به جای مثبتاندیشی سمی چه کاری میتوانید بکنید؟
به احساساتتان اعتبار بدهید
به جای اینکه سریع راهحلی برای درست شدن اوضاع بدهید، شنونده احساسات دیگران باشید و سعی کنید احساسات آنها را به رسمیت بشناسید. مثلاً پاسخ بهتر به درد الیزه میتوانست این عبارت باشد: «خیلی دردناک به نظر میرسه. من کنارتم!»
مثبتاندیشی و واقعگرایی را متعادل کنید
خانواده رایان میتوانستند به او بگویند: «موقعیت و زمان دشواری است، اما ما به توانایی تو در حل این مسئله باور داریم.» این رویکرد حمایت را بدون نادیده گرفتن تقلا پشنهاد میدهد.
صداقت احساسی را تمرین کنید
اگر شما هستید که در حال تقلا هستید، به خودتان اجازه تجربه این احساس را بدهید. نوشتن درباره احساس غم یا صحبت کردن درباره آن با یک دوست قابل اعتماد میتواند کمکتان کند که احساساتتان را بدون قضاوت پردازش کنید.
طیف کامل احساسات را عادیسازی کنید
به خودتان – و دیگران – یادآوری کنید که احساس غم، خشم یا کلافگی هم بخشی از انسان بودن است. تابآوری واقعی ناشی از مواجهه با این احساسات است نه سرکوب آنها.
کلام پایانی
زندگی همیشه گل و بلبل نیست و هیچ ایرادی ندارد که نیست. با طرد مثبتاندیشی سمی، فضا را برای پیوندهای اصیل و شفای احساسی عمیق باز میکنید. دفعه بعدی که خودتان یا کسی که دوستش دارید، دچار سختی میشود، به جای اینکه به او بگویید: «نیمه پر را ببیند»، از او بپرسید: «چطور میتوانم کمکت کنم؟» بعضیوقتها، این بهترین شیوه برای کمک آن است که در کنار کسی قرار بگیرید.