- 2025-04-29
سما بابایی | در تاریخ پرهیاهوی بازیگری، گاه صدایی آرام، حضوری خاموش، نگاهی سرشار از پرسش و طنین کلمههایی آرام میتوانند وزنی بیشتر از فریاد و غوغا داشته باشند. سوسن تسلیمی، بازیگری است که از جنس همین سکوتهاست؛ زنی با چشمانی رازآلود، صدایی شمرده و حضوری که نه در سطح، که در عمق جانِ نقشهایش جا خوش میکند. بازیگرِ اندیشهها، کنایهها، سایهها و خاطرهها.
به گزارش فیلمنیوز، سوسن تسلیمی از دل واژگان و تصویر، شعری ماندگار در سینمای ایران ساخته است. در روزگاری که هنر بازیگری گاه به اغراق و تظاهر میگرایید، «سوسن» با حضوری سرشار از لطافت، با چشمانی که پیش از زبان سخن میگفتند و با صدایی که واژهها را از پوست و استخوان عبور میداد، مفهومی دیگر به ایفای نقش بخشید.او صرفاً بازیگر نیست که مؤلفی است با ابزار بدن و جان؛ زنی که در میان خطوطِ فیلمنامهها، روایت زن ایرانی را از زیر پوست تاریخ بیرون کشید؛ بیهیاهو، اما خیرهکننده. تسلیمی بازیگری است که حضورش، لحن اثر را تغییر میداد؛ چه در جهان اسطورهای چریکهی تارا و مرگ یزدگرد، چه در روایتهای رئالیستی و تلخ چون شاید وقتی دیگر و مادیان. سوسن تسلیمی را نمیتوان تنها در طبقهی «بازیگران زن برجسته» گنجاند. او بخشی از تاریخ سینمای ایران است، همانقدر اندیشمند که حسی، همانقدر معاصر که اسطورهای. حضوری نایاب که همچنان، از فراسوی مرزها، چراغیست برای آنان که بازیگری را هنر میدانند، نه نمایش.به بهانهی انتشار «باشو غریبهای کوچک» در فیلیمو، نگاهی به هفت اثرِ ماندنی او کردهایم:
چریکهی تارا | تارا | بهرام بیضایی | 1357
«جریکه تارا» اولین تجربه سینمایی سوسن تسلیمی است.
چریکهی تارا فیلمی است که میان اسطوره و واقعیت، تاریخ و حال، و زن و قدرت در نوسان است. در این میان، سوسن تسلیمی نقش تارا را با چنان ظرافتی بازی میکند که مرز میان بازیگر و شخصیت محو میشود. تارا زنی است که در میانهی جنگ و مرگ، تصمیم میگیرد جنازهی همسرش را به روستا بازگرداند؛ اما در این مسیر، نه فقط با دشمن، که با ساختارهای مردانهی جامعه نیز روبهرو میشود. بازی تسلیمی پر از تأمل و تردید است. نگاههایش کوتاه اما معنادارند، راه رفتنش سنگین اما با اراده، و کلماتش کمتر بهگونهای هستند که بتوانند همهی آنچه در ذهنش میگذرد را فاش کنند. این نقش، شاید نخستین نمایش کامل از زنی مستقل و مقاوم در سینمای پس از انقلاب باشد. در این فیلم، سوسن تسلیمی همچون زنی برخاسته از دل تاریخ، در میان مه و جنگ و پرسشهای فلسفی، خود را از هیاهوی جهان جدا میکند تا در سکوتی شکوهمند، مسیر خویش را بیابد. حضور او در این فیلم، ترکیبی است از غرور و تردید، از تعهد به سنت و اشتیاق به رهایی. تارا، نه صرفاً یک زن، که یک اسطورهی زنده است.
مرگ یزدگرد| زن آسیاببان | بهرام بیضایی| 1361
سوسن تسلیمی در «مرگ یزدگرد» قدرت دیالوگگویی خود را به رخ میکشد.
در مرگ یزدگرد، نمایشنامهی صحنهمانند بیضایی که در قالب سینما جان گرفته، تسلیمی با بازی جسورانهاش، مرز میان تئاتر و سینما را درنوردیده است. او در نقش زن آسیابان، نهتنها به بازجویی از قدرت میپردازد، بلکه از حقیقت، دروغ، هراس و بقاء سخن میگوید. بازیاش پر از مکث است؛ پر از واژههایی که در میان لبها نمیمیرند بلکه در ذهن تماشاگر جان میگیرند. در این فیلم، بیضایی تاریخ را در قالب یک محاکمهی نمایشی بازآفرینی میکند. تسلیمی در نقش زن آسیابان، راوی یکی از سه روایت از مرگ پادشاه است. او با جسارت، حقیقت را از منظر خود بازمیگوید، اما هر بار روایتش در شک و شبهه فرومیرود. تسلیمی در اینجا با تکیه بر فن بیان قوی، زبان بیضاییوار را چنان طبیعی ادا میکند که پیچیدگیهای فلسفی متن، در عین غنای ادبی، قابل لمس میشوند. در حرکات او نوعی ریتم تئاتری نهفته است، اما بههیچوجه خشک یا مصنوعی نیست. بازی او از یک سو نمایندهی زنِ رنجکشیدهی فرودست است و از سوی دیگر، زنِ آگاه و پرمقاومت.
سربداران | فاطمه | محمدعلی نجفی | 1362
تنها حضور تلویزیونی سوسن تسلیمی به بازی در سریال «سربداران» محدود میشود.
نقش تسلیمی در سربداران برخلاف دو اثر قبلی، در بستری کاملاً تلویزیونی رخ میدهد، اما عمق شخصیتپردازیاش کمتر نیست. او زنی است وفادار، اهل فکر و سیاستورز، که در پیچوخم بحرانهای تاریخی، نقشآفرینی میکند.در سریال سربداران، سوسن تسلیمی، یک زنِ خردمندِ شجاع را مجسم میکند. او در دلِ رخدادهای تاریخی، با نگاهی تیزبین، در سکوتها و حضورِ پرصلابتش، نقشآفرینی میکند. بازی او در این سریال بهیادماندنی، بینیاز از اغراق یا نمایشی بودن، تصویری زنانه از مقاومت و بینش را خلق میکند.در این سریال، بازی تسلیمی با نگاهی آرام، سکوتهایی کشدار و دیالوگهایی کوتاه اما معنادار به ثمر مینشیند. او بینیاز از نمایشهای اغراقآمیز، حضوری تأثیرگذار خلق میکند. نقطه قوت او، انتقال احساسات از طریق حالات چهره و زبان بدن است؛ نوعی بازی درونی که بیش از هر چیز، در سکوت جاریست.
مادیان | رضوانه | علی ژکان | 1364
یکی از نقاط قوت فیلم «مادیان» بازی سوسن تسلیمی است.
مادیان فیلمی است دربارهی درد، اسارت، و میل به گریز از سرنوشت. سوسن تسلیمی در مادیان زنی است گرفتار در پیوندی ناخواسته، که میان عشق و اجباری که دخترش با آن روبهروست، باید تصمیمی بزرگ بگیرد. شخصیت او تلفیقی است از سنت و مقاومت، و بازیاش ترکیبی از فروخوردگی احساس و لحظههایی انفجاری از رهایی. چشمهای او در این فیلم گاه ترسیدهاند، گاه سرکش. در سکانسهای تنهایی، صورتش بوم نقاشی است برای بیان رنج. در دل طبیعت، او چون درختی ایستاده، بیآنکه خم شود، تنها خمیده از دردی درونی. تسلیمی در این فیلم نیز نشان میدهد که چگونه میتوان زن بودن را ورای کلیشهها به تصویر کشید: ترکیبی از اضطراب زن بودن و تمنای آزادگی. او در چهرهاش، در راه رفتنش، در سکوتهای پرمعنایش، دردی را به تصویر میکشد که از دل تمام زنان خاورمیانه برخاسته است.
شاید وقتی دیگر | کیان / ویدا / مادر | بهرام بیضایی| 1364
سوسن تسلیمی در فیلم «شاید وقتی دیگر» در سه نقش بازی کرده است.
این فیلم، پازلی است از حافظه و گسست. زنی در جستوجوی حقیقتِ گذشتهی گمشدهاش، در لابهلای گفتوگوهایی مشوش و واقعیتی چندپاره، رازِ هویت خود را میخواهد. تسلیمی در این نقش، فروپاشی روانی را با نگاهی تهی و بدنی نحیف به نمایش میگذارد. بازی او در سکوتها قویتر از واژههاست. با چشمانی گودافتاده، دستانی لرزان و صدایی که کمکم از قاطعیت به تردید میلغزد، او تماشاگر را در ساحت بیثباتی ذهن فرو میبرد. «شاید وقتی دیگر» نهفقط یک فیلم، که قطعهای از روان جمعی زن ایرانیست، و تسلیمی مرکز ثقل آن.در این فیلم فراموشنشدنی، سوسن نقش زنی را ایفا میکند در مواجهه با انکار واقعیت، دچار گسستی عمیق از جهان بیرون میشود. او در این نقش، نوساناتی از شک، استیصال، امید و عصیان را بهطرزی شاعرانه بازی میکند.
طلسم | عروس مرده | داریوش فرهنگ | 1365
«طلسم» یکی از کارهای به یادماندنی کارنامه تسلیمی است.
طلسم فیلمی رازآلود است در فضایی گوتیکگونه. سوسن تسلیمی در طلسم نقش زنی را دارد که در گذشتهای دور حبس شده؛ زنی که میان مرز دیوانگی و دانایی میرقصد. بازی او در این فیلم، از نوعی آگاهی درونی میآید؛ انگار که شخصیتش، چیزی را میداند که دیگران نمیدانند. در قابهای تاریک، چهرهی سفید و بیاحساس او، ترس و تردید را میسازد. او با صدایی آرام، حتی در لحظات فریاد، انگار دارد رازهایی را زمزمه میکند. بازیاش در طلسم، یکی از معدود نمونههای موفق بازی زنانه در ژانر وحشت روانشناختی در سینمای ایران است. او زنی مُرده است میان گذشته و حال، میان دانایی و جنون. او چون روحی سرگردان در قلعهای متروک، صدای معمای زمان را در گوش بیننده زمزمه میکند.
باشو غریبه کوچک | نائیجان | بهرام بیضایی | 1366
سوسن تسلیمی در «باشو غریبه کوچک» نقش یک زن رشتی روستایی را بازی میکند.
جنگ است. مادران بیفرزند شده و کودکان یتیمشده. حالا «نایی» در سرزمینی دور از آن همه هیاهو، ریشهدار در خاکی سبز، سیال و پذیرنده برای مادریِ کودکی گریزنده از جنگ است.سوسن تسلیمی در نقش نایی و با آن لهجهی شمالی، با همان آرامشِ همیشگیاش و البته با مهارتی مخصوص به خود، زنی را تصویر میکند که به جای ترحم بر کودکِ آواره، تلاش میکند تا «باشو» را بفهمد. او پناه میشود برای کودکی از جنوب، با زبانی دیگر، رنگی دیگر و زخمی دیگر.آنچه بازی سوسن تسلیمی را به یکی از ماندگارترین اجراهای تاریخ سینمای ایران بدل میکند، نه اغراق در احساسات، که انکار احساسات در ظاهر و جوشش آرام آنها در رفتار است. بازی تسلیمی، آگاهانه از کلیشههای مادری فاصله میگیرد؛ او انسانی است با تصمیمی روشن: میخواهد زندگی را برای کودکی بازمانده از جنگ از نو بسازد.در سکانسهایی که نایی حضور باشو را حس میکند، تسلیمی با نگاه و حرکاتِ سادهاش، جهانی میسازد که امنیت را به پسرک غریبه القا میکند، عجیب آنکه آن خشونتِ نایی به باشو، تبدیل میشود به مرثیهای برای تمام پیوندهای انسانیِ پارهشدهی زمانه.نایی با جسارت زنی تنها، در برابر جامعهای سنتی، باشو را چون فرزند خود بزرگ میکند؛ اما بیفریاد و بیشعار.