ژانر وحشت یکی از جنجالیترین و هولناکترین ژانرهای سینمایی است که در طول مسیر خود بارها مرزشکنی کرده و کارگردانان این ژانر همواره دنبال روشهایی بودند تا بتوانند ترسهای جدیدی خلق کنند. یکی از این روشها، استفاده از کودکان به عنوان عنصر اصلی ترس است. از آنجایی که کودکان معمولا نماد معصومیت هستند، این وارونهسازی باعث شد تا یکی از ترسناکترین عناصر فیلمهای وحشت خلق شوند.
چنین داستانهایی از کودکان تسخیر شده، هیولا یا مجنون، به معنای واقعی کلمه وارد عمیقترین بخشهای تاریک انسان میشوند؛ جایی که قوانین و هنجارهای اجتماعی در مورد کودکان کنار گذاشته میشود و نتیجه آن نوعی وحشت تکان دهنده و ماندگار است. با ویجیاتو همراه باشید تا با ترسناکترین کودکان ژانر وحشت آشنا شوید.
گیج کرید | فیلم Pet Sematary

وقتی استیون کینگ برای نخستین بار رمان قبرستان حیوانات خانگی را نوشت، نسخه دست نویس آن را درون یک کشو قفل شده قرار داد؛ چراکه داستان این رمان حتی برای خود او که خالقش بود، هولناک و تاریک بود. دلیل اصلی وحشتناک بودن این داستان، مرگ وحشتناک گیج کرید بود. نوازدی از خانواده کرید که بر اثر برخورد یک کامیون کشته میشود. پدرش لوییس کرید که نمیتوانست با مرگ او کنار بیاید، او را در یک قبرستان باستانی دفن میکند؛ قبرستانی که مردهها را زنده میکند.
در اقتباس سینمایی سال 1988 به کارگردانی مری لمبرت، نقش گیج را میکو هیوز، بازی میکند. گیج در ابتدای فیلم یک کودک شیرین و بامزه است که دل مخاطب را به دست میآورد؛ اما وقتی دوباره به زندگی بر میگردد، او کاملا تبدیل به یک موجود شیطانی میشود که هدفش آشوب است. حتی با وجود گذشت چند دهه، دیدن صحنهای که گیج با تیغ جراحی به جان بزرگترها میافتد، همچنان لرزه به تن بینندکان میاندازد.
به لطف استفادهی هنرمندانهی مری لمبرت از افکتهای عملی و بدون CGI، صحنههایی واقعا خونآلود خلق شده است؛ فیلم قبرستان حیوانات خانگی به شکلی چشمگیر هنوز قابل تماشا است و گیج کرید هنوز هم به همان اندازهی روز اول، ترسناک و هولناک است.
کارن کوپر | فیلم Night of the Living Dead

فیلم کلاسیک Night of the Living Dead محصول سال 1968 و ساخته جرج رومرو، اثری است که هنوز با گذشت چندین دهه، تاثیرگذار با درونمایهای جسورانه است. این فیلم اولین اثری است که با موضوع هجوم زامبیها ساخته شده و همچنین در استفاده از یک بازیگر سیاهپوست در نقش قهرمان داستان، نیز پیشگام است.
یکی از هولناکترین لحظات فیلم که بعدها تبدیل به یکی از نمادهای ژانر وحشت شد، مربوط به شخصیت کارن کوپر است. او دختربچهای است که ظاهرا از حمله دستهای از زامبیها سالم مانده و اکنون درحال استراحت است. والدین او که فکر میکنند او صرفا درحال خوابیدن است ناگهان متوجه میشوند او گزیده شده.
بخوانید: غمانگیزترین مرگها در سریال The Walking Dead
در ادامه، در یکی از دلخراشترین صحنههای مرگ تاریخ سینما، کارن بیروح و بیاحساس، والدین خود را با بیلچه باغبانی به شکلی بی رحمانه به قتل میرساند. دلیل اصلی هولناک بودن این صحنه این است که این قتل توسط یک دختربچه رخ داده است.
استر | فیلم Orphan

جان و کیت کلمن، پس از عبور از یکسری مشکلات خانوادگی تصمیم میگیرند یک کودک یتیم را به سرپرستی بگیرند تا خانوادهشان کامل شود. این خانواده از قبل صاحب یک پسر و یک دختر کمشنوا هستند. آنها در جریان انتخاب بچه، با دختربچهای جذاب به نام استر آشنا میشوند. یتیمی اهل روسیه که بزرگتر از سنش به نظر میرسد.
با وقوع یکسری اتفاقات عجیب و خشونتبار در اطراف استر، از جمله قتلها و ناپدید شدنها، کلمنها در میابند که استر اصلا یک کودک نیست؛ بلکه بزرگسالی است که به دلیل مشکلات فیزیکی رشد نکرده است.
در بخش گره گشایی فیلم مشخص میشود که استر در واقع زنی در اواخر دهه سی سالگی است که به یک اختلال ژنتیکی نادر مبتلا است. استر در طول سالها به چندین خانواده دیگر نفوذ کرده بود و آنها را به قتل رسانده بود؛ اما همیشه طوری نقشه میچید که انگار یک حادثه رخ داده است.
بخوانید: بهترین سکانس های افتتاحیه تاریخ سینما | 13 سکانس برتر آغازین!
شخصیت استر با بازی بی نقص ایزابل فورمن به تصویر کشیده شده است؛ او یک نوجوان است که نقش یک قاتل روانی را بازی میکند. او در این نقش به بهترین شکل قرار گرفته است.
تومس | فیلم The Orphanage

در جریان فیلم The Orphanage به کارگردانی جی. ای. بایونا، زنی به نام لورا به یتیمخانهای بر میگردد که خود او آنجا بزرگ شده و به فرزندی پذیرفته شده است. او قصد دارد این عمارت ویکتوریایی عظیم را به خانهای برای کودکان معلول تبدیل کند. همسر لورا و پسرشان سیمون تا جایی خوب پیش میرود اما داستان از جایی دچار تنش میشود که روزی سیمون بدون هیچ اثری ناپدید میشود.
علاوه بر این موضوع، لورا به سرعت متوجه میشود که توسط کودکی با نقاب کیسهای مورد آزار قرار گرفته است؛ کودکی که او را در اتاقها حبس میکند و به شکلی وحشتناک و بدون گفتن چیزی به او زل میزند. لورا در جست و جوی ناامیدانهاش برای پیدا کردن پسرش، حقیقتی تلخ درباره آن پسرک نقابدار و تراژدی هولناکی که پس از ترک او در خانه دوران کودکیاش رخ داده کشف میکند.
تومس، پسر سرایدار محلی که از بد شکل بودن چهره رنج میبرد، محبور بود تا برای پنهان ماندن صورتش، چهره خود را بپوشاند تا کودکان دیگر او را مسخره نکنند.
یک روز، در قالب یک شوخی آزاردهنده، آن بچهها نقابش را دزدیدند و توماس از خجالت در غاری نزدیک پنهان شد. بهطرز فجیعی، غار با آب پر شد و توماس غرق شد. در انتقام، مادر توماس تمام کودکانی را که در آن شوخی دست داشتند کشت و آنها را در محوطهی یتیمخانه دفن کرد.
دختر نوار ویدیویی | فیلم The Ring

فیلمهای ترسناکی که در آن، کودکان هیولاگونه و جنزده حضور دارند، برای ایجاد حس ترس، مرزهای اجتماعی و فرهنگی را زیر پا میگذارند. فیلم The Ring، از این مرزها فراتر میرود. فرقی نمیکند که نسخه آمریکایی آن باشد یا نسخه ژاپنی، در هر صورت دختر تلویزیونی، وحشت به وجود شما میاندازد.
ساداکو، کودک نفرین شده داستان، به تنهایی یک موجود هولناک و وهمانگیز است. او یک روح نفرین شده است که درون یک نوار ویدیویی مرموز زندگی میکند. نوار ویدیویی که هر کس آن را تماشا کند، در مدت هفت روز میمیرد. مگر اینکه قبل از پایان این مهلت هفت روز، نوار ویدیویی را به کس دیگری نشان دهد تا همان سرنوشت مرگبار به او منتقل شود.
اما هولناکترین لحظه فیلم، جایی است که مرز بین صفحه تلویزیون و واقعین شکافته میشود و ساداکو از داخل تلویزیون به بیرون نفوذ میکند و قربانی خود را میکشد. شکل خزیدن او از داخل صفحه تلویزیون به بیرون، به قدی هولناک و وحشت آفرین است که مخاطب در آن لحظه در اعماق وجود خود میترسد.
فیلم The Ring این سوال بنیادین را مطرح میکند که ماهیت واقعی شر چیست. این اثر نشان میدهد که شر، برخلاف بسیاری از کودکان در فیلمهای وحشت که بر اثر شرایط بیرونی هیولا میشوند، در برخی انسانها میتواند بهصورت ذاتی و درونی باشد.
دوقلوهای گریدی | فیلم The Shining

شاهکار کلاسیک و ترسناک استنلی کوبریک یعنی The Shining اثری است که از ابتدا تا انتها پر از شخصیتهای ترسناک، عجیب و مجنون است. خود خانواده تورنس که مسئولیت نگهبانی هتل تسخیر شده اورلوک را دارند نیز ماهیت ترسناکی دارند.
دنی تورنس، پسر کوچک جک، نیز با توجه به اینکه با دوست خیالیاش تونی صحبت میکند و صحنههایی هولناک از گذشته هتل میبیند، لایق حضور در لیست ترسناکترین کودکان ژانر وحشت بود؛ اما در نهایت دوقلوهای گریدی، توانستند در رقابت با دنی، برنده شوند.
این دو دختر، فرزندان سرایدار قبلی هتل هستند که یک در یک زمستان مانند جک بهجنون مبتلا شد و خانوادهاش را با تبر از پا درآورد. ارواح این دوقلوهای در سرتاسر هتل سرگردان هستند و دنی را به بازی دعوت میکنند؛ یک بازی همیشگی. این درحالی است که دنی مدام تصاویر هولناک و چندشآوری از آنها میبیند.
برخلاف دیگر کودکان ترسناک داخل این لیست، دوقلوهای گریدی هیچ آسیب فیزیکی مستقیمی به کسی وارد نمیکنند. آنها مستقیما با روح و روان سر و کار دارند و وحشت آنها از نوع روانی و درونی است.
الی | فیلم Let the Right One

اینکه فردی دچار میل سیریناپذیر به خون و جاودانگی شود، به خودی خود هولناک است، اما وقتی این مصبیت به جان یک کودک بیافتد، اوضاع هولناکتر میشود. کودکی که مجبور است تا هزاران سال در بدن یک نوجوان زندگی کند.
در فیلم نوآر ترسناک Let the Right One با الی آشنا میشویم، دختربچهای که هنوز به بلوغ نرسیده، اما با این حال چشمان او از نظر سنی خیلی بزرگ به نظر میرسد. او گویا چیزهای زیادی را طی سالها دیده و گذارنده است. الی پابرهنه و بدون پالتو در برف قدم میزند. او میتوانپ مسافت خیلی طولانیای را بپرد. او با پدری مسن زندگی میکند که به نظر نمیرسد پدرش باشد.
الی پس از مدتی، با همسایهاش اسکار دوست میشود. او نه تنها به اسکار کمک میکند تا از خودش دفاع کند، بلکه کسانی که او را اذیت کردند به بدترین شکل مجازات میکند. این زوج عجیب با هم فرار میکنند.
لینا لئاندرشون، اجرای بب نظیری در نقش الی دارد؛ او به قدری ظریف و بالغانه اجرا میکند که گویا واقعا یک زن بالغ درون خود دارد نه یک کودک 12 ساله.
الی تنها یک شخصیت ترسناک نیست که برای غذا و انتقام بزرگسالان را میکشد؛ او همچنین یک شخصیت تراژیک است که مجبور است زندگی طولانی خود را در قالب یک کودک کوچک بگذراند.
ریگن | فیلم The Exorcist

ریگن مکنیل، پس از بازی کردن با تخته احضار و ارتباط برقرار کردن با یک دوست نامرئی که او را آقای هاودی صدا میزند، شروع به رفتارهای عجیب میکند. به عنوان مثال، او در جمع روی خودش ادرار میکند و گاهی جملات تکاندهندهای درباره زمان مرگ آدمهایی که میبیند بر زبان میآورد.
مادرش ابتدا تصور کرد که ریگن دچار اختلال روانی شدید شده و برای همین او را با MRI و جدیدترین ابزارهای پزشکی آن زمان مورد آزمایش قرار میدهد، اما هیچیک از نتایج چیزی غیرطبیعی نشان نمیدهند.
با بیشتر شدن رفتارهای وحشتناک و همچنین تغییرات فیزیکی ترسناک ریگن، یک کشیش محلی به این نتبجه میرسد که این دختر توسط شیطانی به نام پازوزو تسخیر شده و باید مراسم جنگیری انجام شود.
با وجود اینکه این فیلم سال 1973 ساخته شده، اما هنوز قابل دیدن است و جلوههای ویژه عملی آن، باعث شده تا این فیلم به یکی از ترسناکترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شود. بهویژه به خاطر کارهای وحشتناک و غیرانسانی که پازوزو ریگن را وادار میکند با خودش و دیگران انجام دهد.
هرچند ریگن به خودی خود مقصر اصلی نیست که گرفتار تسخیر شیطانی شده، اما این حقیقت تغییری نمیکند که آنچه او تجربه میکند چنان شدید، نفرتانگیز و تکاندهنده است که هنوز هم ریگن را به یکی از ترسناکترین کودکان تاریخ فیلمهای وحشت تبدیل میکند.
دیمین ترون | فیلم The Omen

فیلم The Omen داستان عجیبی دارد؛ پس از آنکه رابرت تورمن متوجه میشود که نوزاد تازه متولد شدهاش مرده است، این خبر را از همسرش پنهان میکند و به پیشنهاد یکی از کشیشها نوازد دیگری را به فرزندی میپذیرد. کودکی که ظاهرا مادرش هنگام زایمان جان باخته است. بعد از چندسال، رابرت به عنوان سفیر جدیپ ایالات متحده در بریتانیا منصوب میشود و همراه همسر و آن پسر یتیم به نام دیمین، به انگلستان نقل مکان میکند.
دیمین از همان ابتدا، پسری مرموز و ناآرام است، اما پس از مهاجرت رفتارهایش عجیبتر میشود. او وحشت شدیدی از وارد شدن به کلیسا دارد و حضورش رفتار حیوانات را تحریک میکند؛ گویا هر حیوانی که به او نزدیک میشود، از درون میجوشد. در ادامهی داستان، وقتی دیمین قصد جان مادرخواندهاش را میکند، رابرت شروع به تحقیق دربارهی گذشتهی فرزندخوانداش میکند و با حقیقتی هولناک روبهرو میشود؛ اینکه دیمین نهتنها فرزند انسانی نیست، بلکه از یک شغال به دنیا آمده و در واقع تجسمی دیگر از دجال Antichrist است.
رابرت در نهایت تلاش میکند به نحوی از شر نیروهای شیطانی دیمین خلاص شود، اما این موجود قدرتمندتر از آن است که رابرت فکر میکرد.
آنچه دیمین را به یکی از ترسناکترین کودکان تاریخ سینما تبدیل کرده، این نیست که خودش کار وحشتناکی انجام میدهد، بلکه چیزهایی است که حضور او در اطرافش برمیانگیزد؛ حوادثی شوم و وحشتناک که از کنترل هر انسانی خارج است.
دوقلوها | فیلم Goodnight Mommy

برخلاف بسیاری دیگر از کودکان داخل این لیست، لوکاس و برادر دوقلویش الیاس، صرفا دو پسر معمولی هستند. مادر این دوقلوها، پس انجام یک عمل جراحی سنگین صورت به خانه بر میگردد؛ اما رفتار او با پسرانش بسیار تغییر کرده و سردتر و خشنتر برخورد میکند.
الیاس کم کم به این باور میرسد که ایم زن، مادر واقعی آنها نیست، بلکه کسی است که خودش را جای مادرش زده تا کارهای شومی بکند. این دو کودک برای اثبات تئوری خود، مادر را در معرض آزمایشهای دردناک و شکنجهگرانه قرار میدهند. از جمله چسباندن دهانش با چسب فوققوی تا ببینند آیا واقعا مادرشان است یا خیر. الیاس از آزار دادن این زن لذت عجیبی میبرد، در حالی که او مدام التماس میکند و میگوید:«من واقعا مادر تو هستم!»
اما حقیقت واقعی چیز تلختری است. لوکاس مدتها پیش در یک حادثه میمیرد و تمام مدت الیاس دچار اختلال روانی شدید میشود و توهم میزند که لوکاس زنده است و حضور دارد.
رفتار خشونتآمیزی که الیاس تقریبا بدون هیچ تردید یا احساس پشیمانی در طول فیلم انجام میدهد، او را در جایگاه یکی از هولناکترین کودکان سینمای وحشت تثبیت میکند؛ پسری که شر در او نه از نیروهای ماورایی، بلکه از اعماق ذهنی پر از گسستگیهای روانی او زاده میشود.
کودکان روستایی | فیلم Village of the Damned

هرچند ممکن است فیلم کلاسیک ترسناک Village of the Damned محصول سال 1960 برای مخاطبان امروزی قدیمی به نظر برسد، اما کودکانی که در آن به تصویر کشده شدند، هنوز هم جزو هولناکترین کودکان ژانر وحشت به شمار میروند.
در آغاز فیلم، پس از رخ دادن یک حادثه مرموز که در آن تمام ساکنان شهر میدوئیچ برای چند بی هوش شدند، متوجه میشویم که زنان این شهر بعد از چند ماه باردار میشوند. تمامی کودکان در یک روز و تقریبا همزمان به دنیا میآیند و همه آنها ظاهر یکسانی دارند. موهای بلوند یکدست و چشمانی درخشان و عجیب که نشانگر این است که همه آنها از یک منبع به دنیا آمدند. این درحالی است که هیچ یک از مادران نمیدانند که پدر فرزندانشان کیست.
از اینجا به بعد، اوضاع به شکل کابوسواری تغییر میکند. این کودکان از خود قدرتهای ذهنی و روانی خاصی بروز میدهند، در این حد که میتوانند به ذهن دیگران نفوذ کنند و آنها را وادار به انجام کارهایی مثل خودکشی یا صدمه زدن به دیگران کنند. آنها هر کس که باب میلشان رفتار نکند را به نحوی میکشند.
این کودکان در تمام این مدت هیچ اثری از احساس انسانی در خود نشان نمیدهند؛ چهره آنها به نوعی سرد و خالی از عاطفه و احساس است. آنها هیچ نشانی از همدلی یا دلسوزی ندارند؛ نگاه نافذ و انعکاس نور در چشمان شیشهای آنها، بیننده را به یاد چشمهای کوسهای میاندازد که در حال شکار است؛ خونسرد، محاسبهگر و مرگبار.
فیلم هرگز فاش نمیکند که این کودکان واقعا از کجا آمدند یا چه نیرویی آنها را به وجود آورده است. همین موضوع باعث میشود تا در بیننده نوعی حس عمیق ترس و رازآلودگی ایجاد شود. این فیلم یکی از نمونههای ماندگار وحشت روانی و وحشت جمعی در تاریخ سینما است.
آلیس | فیلم Alice, Sweet Alice

یکی از شوکهکنندهترین پایانها در ژانر وحشت، به پایان فیلم Alice, Sweet Alice محصول سال 1976 اختصاص دارد. این فیلم یکی از ترسناکترین پایانهای غافلگیرکننده تاریخ سینمای وحشت را به مخاطبان معرفی کرد.
در این فیلم قاتل ناشناختهای با یک ماسک پلاستیکی خاص و پالتوی بارانی زرد در شهر پرسه میزند؛ هر دو این ماسک و پالتو متعلق به دختر نوجوانی به نام آلیس هستند. این قاتل چند قربانی، از جمله خواهر کوچک آلیس را به قتل رسانده است و همین باعث میشود آلیس به عنوان مظنون اصلی قتلها بازداشت و در آسایشگاه روانی بستری شود.
اما این کابوس مرموز اینجا تمام نمیشود؛ پس از مدتی، قتلهای جدیدی توسط همان فرد نقابدار بارانیپوش صورت میگیرد و در نتیجه آن، آلیس آزاد میشود؛ حال، او خود تلاش میکند تا حقیقت ماجرا را کشف کند. او درمییابد که مجرم واقعی، خانم تردونی، خدمتکار کشیش محلی بوده که با انگیزه مجازات گناهکاران و اعمال بهظاهر نادرست مردم دست به این قتلها زده است.
با تمام این اوصاف، در نهایت مشخص میشود که آلیس آنقدر هم بی گناه و معصوم نیست. پس از آنکه آلفونسو، صاحب خانه آلیس، قصد آزار جنسی او را داشت، به نوعی کشته میشود و قتلش گردن خانم تردونی میافتد. در سکانس نهایی، آلیس درحالی دیده میشود که چاقو خونی را در کیف خود قرار میدهد. این پایان مخاطب را با این سوال تنها میگذارد که آیا آلیس در قتلهای دیگری هم دست داشته یا خیر.
بعد از این پایان هولناک، بیننده در بهت و حیرت تنها میماند. چون آلیس هیچ حس پشیمانی یا ناراحتی از کارهایش ندارد و همین بیاحساسی عجیب و مرموز، او را به یکی از ترسناکترین چهرههای کودکانه تاریخ سینمای وحشت تبدیل میکند.
هنری باوز | فیلم It

چه در نسخه 1990 و چه در نسخه 2017 اقتباس سینمایی از رمان It ما شاهد اعمال شیطانی و شرورانه دلقک مشهور پنیوایز در مقابل کودکان هستیم. اما در کنار این دلقک وحشتناک، ما با هنری باوز، یک کودک انسانی اما شرور و ترسناک روبه رو میشویم.
هنری، هیچ قدرت ماورایی یا شیطانی ندارد؛ اما در عوض، سرشار از بیماریهای روانی است که رنگ و بوی سادیسم دارند. او عاشق کشتن حیوانات و تکه تکه کردن آنها است. او حتی پدر خود را نیز به شکلی بیرحمانه به قتل رساند. از آنجایی که او از قبل چنین سطح تاریکی را به وجود خود راه داده، او محلی مناسب برای نفوذ نیروی شیطانی پنیوایز است.
با اینکه ما در فیلم It نسخه 2017 شاهد یک سکانس همدلی برانگیز از هنری هستیم که پدر آزارگرش را نشان میدهد؛ اما چنین سکانسی اصلا اعمال خشونت آمیز او را توجیه نمیکند. برخلاف بسیاری از ترسناکترین کودکان تاریخ سینمای وحشت، هنری در طول فیلم بزرگ میشود و به اعمال خشونت علیه کودکان و همسالانش ادامه میدهد.
کودکان بوگول | فیلم Sinister

فیلم Sinister، یکی از آزاردهندهترین و هولناکترین فیلمهای ژانر وحشت است. در این فیلم، ما شاهد کودکان خردسالی هستیم که خانوادههای خود را به قتل میرسانند و این یکی از تاریکترین داستانهای ترسناک است.
داستان فیلم با الیسون اوسوالت، یک نویسنده با قفل ذهنی که اخیرا موفقیتی ندارد آغاز میشود. او برای الهام ایده، همراه با خانواده خود به خانهای نقل مکان میکنند که خانواده قبلی در حیاط خلوت آن به دار آویخته و کشته شده بودند. الیسون در اتاق زیر شیروانی یک جعبه نوار فیلم خانگی پیدا میکند که به نوعی نشانگر الگوی کشتار وحشیانهای است که به موجودی به نام بوگول ربط پیدا میکند؛ شیطانی که حتی نوار ویدیوها را تسخیر کرده است. الگو ثابت این است که در هر کدام از این قتلها، یکی از کودکان خانواده بدون هیچ اثری ناپدید میشوند.
الیسون در نهایت در مییابد که کودک گمشده، همان کسی است که تمام خانواده را میکشد و از این جنایات فیلمبرداری میکند. این کودک در نهایت به جمع شوم بوگول میپیوندد. ترسناکی ماجرا این است که این کودکان به شکلی شاد و مفرح خانوادههای خود را سلاخی میکنند.
آیزاک | فیلم Children of the Corn

بیشتر کودکان فیلمهای ترسناک، معمولا آمار کشتار بزرگی در کارنامه خود ندارند؛ چیزی که بیشتر از همه ترسناک است، نوع رفتار و حالات روانی آنها است. اما این موضوع در مورد شخصیت آیزاک صدق نمیکند.
این کودک 12 ساله، رهبر یک فرقه مذهبی متشکل از کودکان دیگر است. او مسئول کشتار تمام بزرگسالان دهکده است و آنها را به عنوان قربانی برای خدای خود پیشکش کرده است. تنها بزرگسالی که آیزاک او را زنده میگذارد، دایل، مکانیکی است که در ازای جانش، بنزین و کمکهای دیگر را برای فرقه فراهم میکند.
آیزاک همچنین از نظر ظاهری یکی از ترسناکترین چهرههای کودکان ژانر وحشت به شمار میرود. با چشمهای آبی نافذ و سبک لباس پوشیدنش، به نوعی عجیب و مرموز جلوه میکند. آیزاک نه تنها ما را از کارهایی که کودکان ممکن است تحت هدایت یک فرقه مذهبی انجام دهند ترساند، بلکه باعث شد ما برای همیشه از مزارع ذرت بترسیم.
سخن آخر
کودکان جن زده، روانی و هیولا، همیشه جزو ترسناکترین عناصر فیلمهای ژانر وحشت بودند. اینکه یک کودک که در جامعه واقعی انسانی معصوم و شیرین است ناگهان به یک عامل خطر تبدیل شود، به خودی خود ترسناک است؛ حال اگر این کودک تحت یک نیروی شیطانی (درونی و بیرونی) باشد، به سادگی در دل مخاطب وحشت میاندازد. در این مقاله 15 مورد از ترسناکترین کودکان فیلمهای وحشت را به شما معرفی کردیم.