وقتی آلاسکا در آستانه انفجار اتمی قرار داشت؛ پروژهای که قرار بود طبیعت را با بمب شکل دهد
خانه »
در روزگاری که انرژی هستهای بهتازگی قدرت خود را به رخ کشیده بود، برخی آن را نه ابزار جنگ، بلکه وسیلهای برای سازندگی میدانستند. پروژههایی مانند Chariot در آلاسکا، با هدف تغییر چهره زمین از طریق انفجارهای اتمی، نمادی از جاهطلبی علمی و بیتوجهی به پیامدهای انسانی و زیستمحیطی بودند؛ روایتهایی واقعی از زمانی که بشر در آستانه بازتعریف طبیعت با بمب قرار گرفت.
حفر یک بندرگاه مصنوعی در سواحل دورافتاده شمالغربی آلاسکا تنها یک لحظه زمان میبرد؛ این ادعای کمیسیون انرژی اتمی (AEC) در سال ۱۹۵۸ است. قرار بود شش بمب اتم در زیر زمین محل تلاقی Cape Thompson و دریای Chukchi دفن و سپس بهصورت زنجیرهای منفجر شوند که قدرتی تقریباً هشت برابر بیشتر از مجموع بمبهایی که بر هیروشیما و ناگازاکی فرود آمدند را در بر داشتند. اگر این عملیات در زمان مناسبی از سال، یعنی اوایل بهار، انجام میشد، زمانی که پوشش برفی از گیاهان محافظت میکرد و بیشتر پرندگان به مناطق گرمتر مهاجرت کرده بودند، میزان تشعشعات باقیمانده به حداقل میرسید.
در ازای مقدار اندکی تشعشع ناشی از «پاکترین بمبهای موجود»، منطقه به راهی جدید برای استخراج منابع طبیعی دست مییافت و اقتصاد محلی شکوفا میشد. اما پروژه Chariot، اولین طرحی که بهطور جدی در قالب پروژه گستردهتر Plowshare مورد بررسی قرار گرفت و هدفش استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای بود، تنها درباره آلاسکا یا منابع آن نبود. اسکات کوفمن، رئیس دپارتمان تاریخ در دانشگاه Francis Marion و نویسنده کتاب Project Plowshare: The Peaceful Use of Nuclear Explosives in Cold War America میگوید: «پروژه Chariot هم هدف نهایی بود و هم وسیلهای برای رسیدن به هدفی دیگر». این پروژه بهعنوان هدف نهایی در نظر گرفته شد، زیرا قرار بود با استفاده از مواد منفجره هستهای یک بندرگاه ایجاد کند. او توضیح میدهد:
اینکار بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به هدفی دیگر دیده میشد، چون قرار بود دادههایی فراهم کند که برای اجرای بخش مرکزی پروژه Plowshare ضروری بودند، یعنی ساخت یک کانال روی سطح دریا در منطقهای باریک از خشکی در آمریکای مرکزی. کانالی که بهاصطلاح pan-atomic canal نامیده میشد.
این پروژه قرار بود نگرانیهای مداوم دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ درباره حمله دشمنان در جنگ سرد را کاهش دهد. آبراه مصنوعی که کشتیها برای عبور از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام از آن استفاده میکردند. یعنی کانال پاناما، در هر دو سمت در سطح دریا ساخته نشده بود. برای عبور از یک سمت به سمت دیگر، کشتیها باید از طریق شش مجموعه قفل بالا و پایین میرفتند. بسته به ترافیک، این فرآیند میتوانست تا ۱۲ ساعت برای پیمودن تنها ۵۵ مایل طول بکشد. مهمتر از همه، اگر تنها یکی از این قفلها از کار میافتاد یا تخریب میشد، مسیر شرق به غرب عملاً غیرقابل استفاده و ایالات متحده و دفاع نظامیاش فلج میشد.
بمبهای هستهای برای صلح در حوالی جنگ جهانی دوم
دانشمندان و مقامات دولتی متوجه تواناییهای خارقالعاده بمبهای هستهای در تغییر شکل زمین شدند. آنها باور داشتند که انرژی اتمی میتواند بهسرعت و بهراحتی ویژگیهای نامطلوب جغرافیایی را دگرگون کند. پروژه Plowshare کاربردهای آرمانگرایانهای را در زمان صلح تصور میکرد، از جمله تغییر مسیر رودخانهها، ایجاد زمینلرزههای کوچک برای جلوگیری از زمینلرزههای بزرگ، سیلزده کردن بیابانها و مهمتر از همه، ایجاد یک کانال در آمریکای مرکزی با آسیبپذیری کمتر. همانطور که Edward Teller، یکی از پدران بمب هیدروژنی و حامی اصلی پروژه Plowshare، گفته بود: «اگر کوهتان در جای درستی نیست، فقط یک کارت پستال برایمان بفرستید».
کمیسیون انرژی اتمی (AEC) انتظار داشت که بخش عمدهای از تشعشعات تولیدشده تا ۲۰۰ مایل در جهت باد منتقل شود. کوفمن بیان میکند: «برای احتیاط، در صورتی که محاسباتشان اشتباه نشود، عمداً مکانی را انتخاب کردند که افراد زیادی در اطراف آن نبودند.» اما این واقعیت که نزدیکترین ساکنان به بندرگاه پیشنهادی، جوامع کوچک بومی بودند، نقش بسیار مهمی در برنامهها داشت.
جامعهی Iñupiat آماده مقابله بود. آنها درباره آزمایشهای هستهای در Bikini Atoll در سال ۱۹۵۴ خوانده بودند؛ اینکه چگونه تشعشعات سراسر مجمعالجزایر را آلوده کرده و چگونه ساکنان جزایر دوردست دچار علائم مسمومیت ناشی از تشعشع شده بودند و اینکه حتی سالها بعد نیز بازگشت مردم محلی به خانههایشان ایمن نبود. بزرگترین نگرانی Iñupiat تأثیر پروژه Chariot بر معیشتشان بود: شکار گوزن شمالی و فُک، ماهیگیری و جمعآوری تخم پرندگان. مقاومت آنها آنقدر شدید بود که AEC پذیرفت پروژه را به مدت دو سال، از ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲، به تعویق بیندازد تا آزمایشهای زیستمحیطی انجام شود؛ آزمایشهایی که قرار بود اثبات کنند آنچه مدیران پروژه سعی داشتند به جامعه محلی بقبولانند، یعنی اینکه منافع بالقوه Chariot از خطرات اندک آن بیشتر است. اما نتایج خلاف آن را نشان دادند.
حتی اگر بمبها فقط مقدار کمی تشعشع آزاد میکردند، هیچ راهی برای کنترل جهت حرکت این تشعشعات وجود نداشت. دادههای یکساله تأیید کردند که اگر رادیواکتیو ناشی از انفجارهای بندرگاه به سمت داخل وزیده شود، دسترسی به مناطق حیاتی شکار و لانهسازی محدود و منابع آب زیرزمینی بهشدت آلوده میشد. مطالعهای دیگر نشان داد که بومیان آلاسکا پیشتر نیز سطح بالاتری از رادیواکتیو در استخوانهای خود داشتند، بهدلیل تشعشعات ناشی از آزمایشهای هستهای شوروی که وارد گُلسنگها و خزههایی شده بود که گوزنهای شمالی مصرف میکردند و این گوزنها بخشی از رژیم غذایی مردم بودند. افزودن تشعشعات بیشتر به اکوسیستم آلاسکا احتمالاً منجر به افزایش نرخ ابتلا به سرطان میشد. مانند خود بیماری، پروژه Chariot مردم محلی را از درون نابود میکرد و جامعه Iñupiat حاضر به پذیرش آن نبود.
جنبش زیستمحیطی جدید تا اواسط سال ۱۹۶۱
پوشش رسانهای پروژه Chariot و مطالعات زیستمحیطی پیرامون آن، موجی از مخالفت را در سراسر ایالات متحده به راه انداخت. در پی این ناکامی، AEC به سراغ آزمایش دیگری از پروژه Plowshare رفت، پروژه Gnome، انفجاری در نیومکزیکو که انتظار میرفت کاملاً در زیر زمین مهار شود، اما چنین نشد. تشعشعات به جو نشت کرد، بهطوری که نهتنها تخلیه و پاکسازی ضروری شد، بلکه AEC برای ماهها خوراک دامِ پاک برای دامدارانِ در مسیر تشعشعات فراهم کرد. شکست این آزمایش، مقاومت بیسابقهای علیه پروژه Chariot را شعلهور کرد و نخستین جنبش بزرگ زیستمحیطی در ایالات متحده را رقم زد.
تا سال ۱۹۶۲، واکنش عمومی به اوج خود رسید. AEC در تابستان همان سال بیسروصدا پروژه Chariot را کنار گذاشت و حدود یک دهه بعد، پروژه Plowshare را نیز بهطور کامل رها کرد. با این حال، ایده استفاده سازنده از انرژی هستهای هرگز بهطور کامل کنار گذاشته نشده است.
Elon Musk چندین بار پیشنهاد داده که از دستگاههای ترمونوکلئار برای تغییر شرایط سطح مریخ جهت سکونت انسان استفاده شود. همچنین Donald Trump نیز ایده استفاده از «بمبهای هستهای» برای مختل کردن طوفانها را مطرح کرده است. اما متقاعد کردن افکار عمومی به عقلانیت چنین پروژههایی کار بسیار سختی است.
کوفمن توضیح داد: «مورخان هرگز نمیخواهند بگویند هرگز». این امکان وجود دارد که نسل جدیدی از مواد منفجره هستهای بتواند انفجاری بدون شکافت رادیواکتیو ایجاد کند. اتفاقاتی رخ میدهند که اصلاً انتظارشان را ندارید. اما «وقتی جعبه پاندورا را باز کنید، بستن آن بسیار دشوار خواهد بود».