نگاهی به اتفاقهای اغراقشده و موقعیتهای باورنکردنی در قسمت چهارم «زخم کاری4» | وقتی «سیما» ،«پینوکیو» میشود
قسمت چهارم سریال «زخم کاری4» نه تنها به نمایش جاذبههای گردشگری نروژ اختصاص پیدا کرده که مجموعهای از سوتیها و اتفاقهای اغراقآمیز و باورناپذیر را کنار هم جمع کرده است؛ از سحر و جادو شدن سیما در موزه نروژ به سبک پینوکیو گرفته تا زنده شدن اخوان و قانون ممنوعیت برای حمل موبایل در موزه و … محمدحسین مهدویان واقعا متوجه اشتباهاتش در این فصل نمیشود؟
به گزارش فیلمنیوز، در سه قسمت ابتدایی سریال «زخم کاری4» بارها درباره سوتیهای مختلف این سریال نوشتهایم و از بازی اغراقشده برخی بازیگران گلایه کردهایم اما در قسمت چهارم این سریال اتفاقهایی فراتر از تمام آن قبلیها مواجهیم.
رفتارهای سیما در قسمت چهارم زخم کاری بیشتر شبیه به کاراکتر «پینوکیو» بود.
سیما یا پینوکیو؟ | از ابتدای قسمت چهارم مدام شاهد این مسئله هستیم که مالک روی حساس بودن قرارشان با نروژیها تاکید دارد و از سیما میخواهد حواسش را جمع کند. سیما مثل بچههای لوس مدام به مالک گلایه میکند که چرا کارها را به سمیرا سپرده و او هیچ جایگاهی در این قرارداد ندارد. تا اینکه مالک به جای سمیرا قرار را برای حضور سیما تنظیم میکند اما درست زمانی که سیما باید خودش را به سمیرا ثابت کند، همهچیز طوری پیش میرود که حس میکنیم درحال تماشای کارتون پینوکیو هستیم. اگر به خاطر داشته باشید پدرژپتو مدام به پینوکیو تاکید میکرد مستقیم به مدرسه برود و برگردد. مدام درباره خطرهای مسیر مدرسه به او اخطار میداد و از او میخواست حواسش را جمع کند و دنبال بازی و شیطنت نرود. آخرسر پینوکیو با دیدن تابلوی سیرک، عنان از کف میداد و با شیطنت خاص گروه سنی کودکان سراغ بازی میرفت تا وقتی که میفهمید وقت مدرسه رفتن گذشته است و … حالا ما در فصل چهارم «زخم کاری» نه با پینوکیو مواجهیم نه کودکی که بتوانیم بگوییم اقتضای سنوسالش رفتار میکند. زنی باتجربه که بارها همه را سر کار گذاشته، در موقعیتی که میتواند خودش را اثبات کند، یک مرتبه به فکر شیطنت میافتد و بدون هیچ دلیلی سر از موزه درمیآورد. مگر میشود یک زن با این سنوسال یکمرتبه همهچیز را فراموش کند و مهمترین قراری که به خاطرش به این شهر آمده را از یاد ببرد؟ مگر چیزخورش کردهاند که عقلش زایل شود و دو ساعت تمام از عنصر تفکر بیبهره بماند؟ حداقل کاش مهدویان کاری میکرد سیما یک جایی گیر بیفتد و نتواند به قرار برسد تا مخاطبان احساس نکنند به شعورشان توهین شده است.
«سیما» با بازی الناز ملک رفتارهای کودکانهای در فصل چهارم از خودش بروز میدهد.
جاذبههای گردشگری نروژ | زمانی که عکسهای پشت صحنه بازیگرها از سفر به نروژ منتشر میشد گمان میکردیم مهدویان قصد دارد اتفاقهای ویژهای را در این کشور رقم بزند و به همین دلیل این همه آدم را روانه کشوری دیگر کرده است. حالا اما فهمیدیم مهدویان دلیل خاصی نداشته و انگار فقط دلش میخواسته بیشتر از هرچیز موزه هنرهای ملی نروژ را نمایش دهد. مخاطبانی که دلشان میخواهد یک سریال تماشا کنند چرا باید 15 دقیقه کامل در و دیوار موزه را ببینند؟ طبیعتا اگر دلشان بخواهد موزه نروژ را ببینند در یوتیوب ویدئوهای بهتری میتوانند پیدا کنند. بخش مهمی از مخاطبان سریال نسبت به وقتگذرانی برای تماشای محتوای موزه گلایه کرده و نوشتهاند یک قسمت کامل تماشا کردهاند بدون اینکه چیزی دستگیرشان شود.
بخش عمدهای از تایم قسمت چهارم به موزهگردی سیما اختصاص داشت.
ممنوعیت حمل کیف و موبایل | زمانی که سیما میخواد وارد موزه شود، نگهبان صدایش میزند و میگوید باید کیف و محتویات داخل آن را تحویل دهد. سیما هم کیف و موبایلش را تحویل میدهد و همین مسئله باعث میشود کسی نتواند با او تماس بگیرد. بسیاری از موزهها چنین ممنوعیتی را برای بازدیدکنندهها قائلند اما مشکل اینجاست که گویا در این موزه مورد نظر چنین محدودیتی وجود نداشته. چون همان ابتدا مردی را میبینیم که گوشی به دست دارد و جلوتر خانمی درحالی که کیف بزرگی را روی دوش انداخته مشغول تماشا و عکس انداختن از یک اثر هنری است. نگهبان موزه چرا به آنها چنین تذکری نداده و فقط این ممنوعیت را برای سیما قائل شده است؟ به طور طبیعی چون این ممنوعیت بیشتر از هرچیز به خواست کارگردان صورت گرفته و کارگردان هم حواسش به این سوتی بزرگ نبوده است.
زنده شدن «اخوان» با بازی عباس جمشیدیفر اتفاق باور نکردنی قسمت چهارم بود.
زنده شدن اخوان | زمانی که در فصل دوم مالک بعد از آنهمه ضربه چاقو زنده ماند و از جا بلند شد، همه تعجب کردیم اما فکرش را هم نمیکردیم مهدویان بخواهد یکبار دیگر چنین کاری انجام دهد. حالا در قسمت چهارم «زخم کاری4» میبینیم شخصیت اخوان که فصل اول به قتل رسیده بود سالم و سرحال کنار دست مالک نشسته است. عباس جمشیدیفر، بازیگر نقش اخوان بعد از پایان فصل یک در مصاحبهای گفت در فصل دو حضور ندارد چون بازیاش در قسمت چهاردهم سریال با به قتل رسیدن اخوان به پایان رسیده است. طبیعتا وقتی کاراکتری میمیرد دیگر نمیتواند جز در قالب فکروخیال یا روح به سریال برگردد اما گویا مهدویان از بازگرداندن مردهها لذت میبرد و هیچ ابایی هم از باورناپذیر بودن این مسئله ندارد. خودش در مصاحبهای که اخیر با هوشنگ گلمکانی انجام داده وقتی درباره این مسئله حرف زده خندیده و گفته که مالک را با آنهمه چاقو برگرداندیم برگرداندن اخوان که کاری ندارد.
به نظر میرسد محمدحسین مهدویان توجهی به باورپذیر بودن یا نبودن سریالش برای مخاطبان ندارد. نه سوتیها برایش مهم است و نه واقعی بودن موقعیتها و عملکرد شخصیتها. واقعا «زخم کاری» با این شرایط به کجا خواهد رسید؟
ثبت دیدگاه
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند *نظرات (0)
هیچ نظری ثبت نشده است.