فیلم Warfare (جنگاوری) محصول 2025 به کارگردانی الکس گارلند و ری مندوزا، یکی از برجستهترین آثار ژانر جنگی سالهای اخیر است که با نگاهی واقعگرایانه و ضدجنگ، داستان گروهی از سربازان نیروی دریایی آمریکا (Navy SEALs) را در عملیاتی خطرناک در جنگ عراق روایت میکند. این فیلم که بر اساس خاطرات واقعی مندوزا (یکی از سربازان حاضر در نبرد رمادی) ساخته شده، با بازی درخشان ویل پولتر، کاسمو جارویس و جوزف کوئین و فیلمبرداری خشن و مینیمال، تجربهای فراموشنشدنی از وحشت و پوچی جنگ را به مخاطب منتقل میکند. در این نقد تخصصی، به تحلیل داستان، کارگردانی، بازیگران و پیام اجتماعی این اثر میپردازیم.
فیلم Warfare یک اثر سینمایی در ژانر اکشن، درام و جنگی است که به صورت مشترک توسط ایالات متحده و انگلستان تولید شده است. این فیلم به کارگردانی الکس گارلند و ری مندوزا ساخته شده و فیلمنامه آن نیز توسط همین دو نفر نوشته شده است. از بازیگران برجسته فیلم میتوان به ویل پولتر، کاسمو جارویس، جوزف کوئین، کیت کانر، فین بنت، نوآ سنتینو و مایکل گاندولفینی و چندی دیگر اشاره کرد که با ایفای نقشهای قوی، به واقعگرایی اثر کمک کردهاند. فیلم توسط کمپانیهای A24 و DNA Films تولید شده و به دلیل سبک بصری و روایت خاص گارلند، مورد توجه قرار گرفته است.
داستان Warfare بر اساس تجربیات واقعی ری مندوزا، یکی از اعضای سابق نیروی دریایی آمریکا، در جریان جنگ عراق در نوامبر 2006 روایت میشود. فیلم ماجرای یک جوخه از نیروهای ویژه نیروی دریایی (Navy SEALs) را دنبال میکند که برای ماموریتی شناسایی در شهر رمادی عراق وارد عمل میشوند. آنها در یک خانه مسکونی مستقر شده و به زودی در محاصره نیروهای القاعده قرار میگیرند و باید برای بقا در برابر دشمنان و شرایط سخت مبارزه کنند. این فیلم با روایتی واقعگرایانه و بدون موسیقی پسزمینه، تجربهای نفسگیر و نزدیک به واقعیت از هرجومرج و برادری جنگ ارائه میدهد.
از دل واقعیت
فیلم Warfare به عنوان اثری در ژانر جنگی، فراتر از یک فیلم اکشن صرف عمل میکند و به دلیل رویکرد واقعگرایانه و ضدجنگ خود، جایگاهی متمایز در سینمای معاصر دارد. ادعای ضد جنگ بودن این فیلم نه تنها در شعارهای سطحی، بلکه در ساختار روایی، سبک بصری، شخصیتپردازی و انتخابهای کارگردانی آن ریشه دارد. سبک بصری و واقعگرایی در کارگردانی موج میزند. در واقع سازندگان جنگ را بدون ارایش بازنمایی میکنند. یکی از مهمترین ابزارهای Warfare برای انتقال پیام ضدجنگ، سبک بصری خام و مینیمالیستی آن است.
گارلند و مندوزا با حذف موسیقی پسزمینه، که معمولا در فیلمهای جنگی برای برانگیختن احساسات استفاده میشود، مخاطب را مستقیما در هرجومرج و وحشت جنگ غوطهور میکنند. این انتخاب، تجربهای نزدیک به مستند ایجاد میکند که مشابه آثار کلاسیک ضدجنگ مانند Come and See (1985) است. فقدان موسیقی باعث میشود صداهای محیطی مثل شلیک گلوله، فریاد سربازان، و انفجارها به تنهایی بار احساسی و وحشت صحنهها را منتقل کنند. این رویکرد، جنگ را از حالت اسطورهای یا حماسی که در فیلمهایی مثل Saving Private Ryan دیده میشود، خارج کرده و آن را به تجربهای ملموس و ناخوشایند تبدیل میکند.
تصاویر فیلم نیز به شدت واقعگرایانه هستند. استفاده از فیلمبرداری دستی و زوایای دوربین نزدیک به شخصیتها، حس محاصره و فشار روانی را منتقل میکند. به عنوان مثال، صحنههای داخل خانهای که نیروهای SEAL در آن گرفتار شدهاند، با نورپردازی کم و کادربندی تنگ، claustrophobia (ترس از فضای بسته) را به مخاطب القا میکند. این انتخابها، جنگ را نه به عنوان یک ماجرا، بلکه به عنوان یک تجربه طاقتفرسا و غیرانسانی به تصویر میکشند و مخاطب را وادار میکنند تا پوچی و وحشیگری آن را احساس کند.
علاوه بر این، روایت مبتنی بر تجربه واقعی است یعنی صدای یک شاهد عینی حضور دارد. در واقع فیلمنامه Warfare که بر اساس تجربیات ری مندوزا، یکی از نیروهای سابق SEAL در جنگ عراق نوشته شده، به فیلم اعتبار و عمق میبخشد. برخلاف بسیاری از فیلمهای جنگی که داستانهای تخیلی یا بیش از حد دراماتیزه ارائه میدهند، Warfare به واقعیتهای میدانی جنگ وفادار است. مندوزا که خود در نبرد رمادی حضور داشته، جزئیاتی را به فیلمنامه اضافه کرده که حس اصالت را تقویت میکند از نحوه تعامل سربازان با یکدیگر تا تصمیمگیریهای تاکتیکی تحت فشار.
این اصالت، پیام ضدجنگ فیلم را از شعارزدگی دور میکند، زیرا به جای سخنرانیهای اخلاقی، واقعیتهای تلخ جنگ را از زاویه دید یک سرباز نشان میدهد. روایت فیلم از تمرکز بیش از حد بر قهرمانپروری یا دشمنسازی اغراقآمیز پرهیز میکند. نیروهای عراقی در فیلم، نه به عنوان هیولاهای یک بعدی، بلکه به عنوان تهدیداتی واقعی اما گمنام به تصویر کشیده شدهاند. این انتخاب، تمرکز را از دوقطبی خوب در برابر شر به تجربه انسانی سربازان منتقل میکند.
همچنین، فیلم از نمایش صحنههای غیرضروری خشونت یا glorification جنگ خودداری میکند و به جای آن، روی روابط برادرانه میان سربازان و فشار روانی آنها تمرکز دارد. این تمرکز، مخاطب را به تامل در هزینههای انسانی جنگ وامیدارد. در ضمن سازنده جنگ را به مثابه تراژدی جمعی در نظر گرفته است. شخصیتهای Warfare به دور از کلیشههای رایج فیلمهای جنگی هستند. سربازان فیلم، نه ابرقهرمانانی شکستناپذیر، بلکه انسانهایی شکننده و آسیبپذیرند که با ترس، تردید و وفاداری به یکدیگر دستوپنجه نرم میکنند.
بازیگرانی مانند ویل پولتر و کاسمو جارویس با اجراهای طبیعی و تاثیرگذار، این شکنندگی را به خوبی منتقل میکنند. دیالوگهای فیلم، که اغلب کوتاه و پر از اصطلاحات نظامی هستند، به جای سخنرانیهای فلسفی، روابط واقعی میان سربازان را نشان میدهند. این روابط، به ویژه حس برادری و فداکاری، نقطه قوت احساسی فیلم هستند و در عین حال، تراژدی جنگ را عمیقتر میکنند، زیرا مخاطب شاهد از دست رفتن این پیوندها در جریان نبرد است.
مهر بزرگ ضد جنگ
فیلم به جای قضاوت مستقیم درباره جنگ، از طریق شخصیتها پرسشهایی اخلاقی مطرح میکند. به عنوان مثال، تصمیمگیریهای فرمانده جوخه در شرایط بحرانی، نه به عنوان انتخابهای درست یا غلط، بلکه به عنوان تلاشهای ناامیدانه برای حفظ جان افراد نشان داده میشود. این پیچیدگی، پیام ضدجنگ فیلم را تقویت میکند، زیرا نشان میدهد که حتی در بهترین نیتها، جنگ به نتایج ویرانگر منجر میشود. برای درک بهتر پیام ضدجنگ Warfare، بهتر است آن را با آثار مشابه مقایسه کنیم.
برخلاف (1979) Apocalypse Now که جنگ را از لنز فلسفی و سورئال بررسی میکند، یا (1986) Platoon که روی دوگانگی اخلاقی تمرکز دارد، Warfare رویکردی زمینیتر و تجربهمحور دارد. این فیلم به (2008) The Hurt Locker شباهت دارد، اما به جای تمرکز بر یک شخصیت منزوی، روی دینامیک گروهی تاکید میکند. در مقایسه با American Sniper، که گاهی جنگ را از دریچه میهنپرستی نشان میدهد، Warfare کاملا از هرگونه glorification اجتناب میکند و جنگ را به عنوان یک تجربه غیرقابل توجیه به تصویر میکشد.
با این حال، Warfare کامل نیست. گاهی این طور به نظر میرسد که تمرکز بیش از حد بر تجربه سربازان آمریکایی، دیدگاههای دیگر (مانند غیرنظامیان عراقی یا دشمن) را نادیده میگیرد. این محدودیت میتواند به عنوان نقطه ضعف فیلم در ارائه یک تصویر جامع از جنگ دیده شود. اما با توجه به هدف فیلم که بازنمایی تجربه واقعی یک سرباز است، این انتخاب تا حدودی قابل دفاع است. پیام ضدجنگ Warfare از طریق ترکیبی از واقعگرایی، پرهیز از دراماتیزه کردن، و تمرکز بر هزینههای انسانی منتقل میشود.
فیلم به جای اینکه مستقیما جنگ را محکوم کند، مخاطب را در موقعیت سربازان قرار میدهد تا خودشان قضاوت کنند. این رویکرد، فیلم را از شعارزدگی نجات میدهد، زیرا به جای ارائه پاسخهای ساده، پرسشهایی پیچیده درباره ماهیت جنگ، وظیفه، و فداکاری مطرح میکند. فقدان پایان خوش یا resolution قهرمانانه، مخاطب را با حسی از پوچی و تاسف ترک میکند. حسی که مشخصه آثار ضدجنگ واقعی است. Warfare به دلیل تعهد به واقعگرایی، اجتناب از کلیشهها، و تمرکز بر تجربه انسانی، یک اثر ضدجنگ اصیل است.
این فیلم با استفاده از سبک بصری خام، روایت مبتنی بر واقعیت، و شخصیتپردازی عمیق، جنگ را نه به عنوان یک ماجرا یا حماسه، بلکه به عنوان یک تراژدی غیرقابل اجتناب به تصویر میکشد. اگرچه ممکن است به دلیل تمرکز محدود بر دیدگاه سربازان آمریکایی، برخی انتقادها را برانگیزد، اما قدرت آن در انتقال حس و حال واقعی جنگ و دعوت مخاطب به تامل در هزینههای آن، غیرقابل انکار است. Warfare نمونهای است که نشان میدهد سینمای ضدجنگ میتواند بدون نیاز به شعار، تاثیرگذار و ماندگار باشد.
نقد صریح سیاستهای آمریکا
ادعای اینکه Warfare سعی دارد برای اولین بار آمریکا را از زاویهای متفاوت به تصویر بکشد و حماقتها و نقصهای آن را برجسته کند، ادعایی قابل تامل است که نیازمند بررسی دقیق عناصر روایی، شخصیتپردازی و زمینه سیاسی فرهنگی فیلم است. این فیلم، با ریشه در تجربیات واقعی مندوزا از جنگ عراق، به نظر میرسد که رویکردی انتقادی به نقش آمریکا در جنگهای خارجی و رفتار نیروهای نظامیاش دارد. با این حال، این سوال پیش میآید که آیا واقعا Warfare در ارائه تصویری نو و بیسابقه از آمریکا موفق است، یا صرفا در چارچوب سنتهای سینمای ضدجنگ عمل میکند؟
یکی از نقاط قوت Warfare در به تصویر کشیدن نیروهای نظامی آمریکایی، پرهیز از قهرمانسازی اغراقآمیز است. یعنی زاویه دید انتقادی و نمایش نقصهای نظامی آمریکا اولین دستآویز سازندهها بوده. برخلاف فیلمهای میهنپرستانهای مانند American Sniper یا Lone Survivor که سربازان آمریکایی را به عنوان قهرمانانی بیعیب نشان میدهند، Warfare سربازان SEAL را بهصورت انسانهایی آسیبپذیر، مستعد خطا و تحت فشار روانی به تصویر میکشد.
این فیلم بهطور خاص، تصمیمگیریهای تاکتیکی اشتباه یا شتابزده را نشان میدهد، مانند استقرار در خانهای که بهسرعت به دام تبدیل میشود. این انتخابها، که بر اساس تجربیات واقعی مندوزا هستند، بهطور غیرمستقیم به ضعفهای برنامهریزی نظامی و شاید اعتماد بیشازحد نیروهای آمریکایی اشاره دارند. علاوه بر این، فیلم با نمایش فشار روانی و خستگی سربازان، بهطور ضمنی به سیاستهای نظامی آمریکا که سربازان را در ماموریتهای طاقتفرسا و طولانیمدت قرار میداد، انتقاد میکند.
دیالوگهایی که در آن سربازان درباره هدف ماموریت یا ارزش حضورشان در عراق تردید دارند، این حس را تقویت میکنند که جنگ عراق، حداقل از منظر سربازان، فاقد معنا یا توجیه روشن بود. این رویکرد، تصویری از آمریکا ارائه میدهد که بهجای یک ابرقدرت شکستناپذیر، کشوری گرفتار در پیچیدگیهای جنگافروزی و اشتباهات استراتژیک است. با وجود این نکات، ادعای اولین بار بودن Warfare در نشان دادن نقصهای آمریکا اغراقآمیز به نظر میرسد. سینمای ضدجنگ، بهویژه پس از جنگ ویتنام، بارها به نقد سیاستها و اقدامات نظامی آمریکا پرداخته است.
آثاری مانندPlatoon (1986)، وThe Hurt Locker (2008) و (1989) Born on the Fourth of July پیشتر به نمایش حماقتها، هزینههای انسانی، و پیامدهای اخلاقی مداخلات نظامی آمریکا پرداختهاند. Warfare در این زمینه، بیشتر بهعنوان ادامه دهنده این سنت عمل میکند تا یک پیشگام کاملا جدید. با این حال، آنچه Warfare را متمایز میکند، تمرکز آن بر یک تجربه خاص و کمتر دیدهشده (نبرد رمادی در سال 2006) و استفاده از دیدگاه یک سرباز واقعی (مندوزا) است. این اصالت، به فیلم اجازه میدهد تا از کلیشههای رایج هالیوودی فاصله بگیرد و بهجای نقدهای کلان سیاسی، روی جزئیات میدانی و اشتباهات عملیاتی تمرکز کند.
بهعنوان مثال، فیلم بهجای حمله مستقیم به سیاستمداران یا پنتاگون، حماقتهای نظامی را در سطح جوخه نشان میدهد مانند ارتباطات ضعیف یا تصمیمگیری تحت فشار. این تمرکز، اگرچه بدیع نیست، به فیلم حس تازگی و صمیمیت میبخشد. و در ضمن بیش از هر چیز یک مستند به تمام معنا است. یکی از انتقادات اصلی به فیلم این است که با وجود تلاش برای نمایش نقصهای آمریکا، همچنان از منظر سربازان آمریکایی روایت میشود و دیدگاههای دیگر مانند غیرنظامیان عراقی یا حتی نیروهای دشمن تقریبا غایب هستند.
این محدودیت، توانایی فیلم برای ارائه یک نقد جامع و چند جانبه از نقش آمریکا را کاهش میدهد. بهعنوان مثال، اگرچه فیلم بهطور ضمنی به بیمعنایی حضور آمریکا در عراق اشاره میکند، اما به ندرت به تاثیرات این حضور بر مردم محلی میپردازد. این تمرکز یک جانبه، باعث میشود که Warfare در مقایسه با آثاری مانند Full Metal Jacket که جنبههای چند گانه جنگ را بررسی میکرد، کمتر پیشرو به نظر برسد.
علاوه بر این، فیلم گاهی در دام نمایش روابط برادرانه سربازان بهعنوان یک ارزش مثبت میافتد، که میتواند بهطور ناخواسته حس میهنپرستی را تقویت کند. این تناقض، پیام انتقادی فیلم را تضعیف میکند، زیرا مخاطب ممکن است بهجای تمرکز بر حماقتهای نظامی، با فداکاریهای سربازان همذاتپنداری کند. این موضوع نشان میدهد که Warfare، با وجود نیت انتقادی، کاملا از چارچوبهای هالیوودی جدا نشده است. البته نقد دیگری هم وجود دارد چرا که ممکن است سازندهها صرفا برای نشان دادن حقیقت، چنین سکانسهایی را تصویر کرده باشند. همه میدانیم چیزی که در نبرد رقم میخورد علاوه بر نفرت، گاهی حس وفاداری و دوستی است.
در این فیلم سبک بصری و روایی در خدمت نقد است یعنی از نظر بصری و روایی، Warfare ابزارهای قدرتمندی برای برجسته کردن نقصهای آمریکا به کار میگیرد. حذف موسیقی پسزمینه و استفاده از فیلمبرداری خام، جنگ را بهصورت غیرجذاب و عریان نشان میدهد، که در تضاد با فیلمهای جنگی است که جنگ را حماسی جلوه میدهند. این سبک، بهویژه در صحنههای محاصره، حس درماندگی و هرجومرج را منتقل میکند و بهطور غیرمستقیم به ناکارآمدی برنامههای نظامی آمریکا اشاره دارد.
همچنین، روایت خطی و بدون فلاشبکهای غیرضروری، مخاطب را در لحظه نگه میدارد و اجازه نمیدهد که رویدادها با لنز نوستالژی یا قهرمانپروری تحریف شوند. دیالوگهای فیلم نیز نقش مهمی در این نقد دارند. برخلاف فیلمهای جنگی که اغلب از سخنرانیهای انگیزشی استفاده میکنند، دیالوگهای Warfare کوتاه، پراکنده و پر از اصطلاحات نظامی هستند. این انتخاب، نهتنها به واقعگرایی کمک میکند، بلکه حس سردرگمی و فقدان جهتگیری استراتژیک را منتقل میکند؛ حسی که بهطور ضمنی به نقد سیاستهای نظامی آمریکا مرتبط است.
در زمینه فرهنگی، سال 2025، که آمریکا همچنان با پیامدهای مداخلات نظامی خود در خاورمیانه و جاهای دیگر دستوپنجه نرم میکند، Warfare میتواند بهعنوان یک یادآوری بهموقع از هزینههای جنگ عمل کند. با این حال، موفقیت فیلم در ارائه تصویری متفاوت از آمریکا به میزان پذیرش مخاطبان و منتقدان بستگی دارد. اگر مخاطبان، فیلم را صرفا بهعنوان یک اثر اکشن دیگر ببینند، پیام انتقادی آن ممکن است کمرنگ شود. اما اگر فیلم بتواند بحثهایی درباره سیاستهای نظامی و مسئولیت آمریکا برانگیزد، در دستیابی به هدف خود موفق بوده است.
در نتیجه Warfare در تلاش برای نشان دادن آمریکا از زاویهای متفاوت، تا حدی موفق است، بهویژه در به تصویر کشیدن نقصهای نظامی و فشارهای روانی سربازان بهصورت واقعگرایانه. با این حال، ادعای اولین بار بودن اغراقآمیز است، زیرا سینمای ضدجنگ پیشتر به نقدهای مشابه پرداخته است. فیلم با سبک بصری خام، روایت مبتنی بر واقعیت، و تمرکز بر اشتباهات تاکتیکی، حماقتها و هزینههای انسانی حضور آمریکا در عراق را برجسته میکند، اما محدودیتهایی مانند فقدان دیدگاههای غیرآمریکایی و خطر تقویت ناخواسته حس میهنپرستی، آن را از تبدیل شدن به یک اثر کاملا پیشرو بازمیدارد. در نهایت، Warfare یک گام معنادار در نقد نقش آمریکا است، اما نه انقلابی بیسابقه، بلکه تکاملی در سنت سینمای ضدجنگ.
65
امتیاز ویجیاتو
فیلم Warfare اثری است که باوجود تمام قدرتِ تکنیکی و اجرای خیرهکنندهاش، در نهایت بیش از آن که یک کشف سینمایی باشد، یادآورِ درسی است که بارها در فیلمهای ضدِجنگِ کلاسیک دیدهایم. گارلند و مندوزا بااستفاده از سبکِ مستندگونه و بازیهای نفسگیر، وحشتِ جنگ را بیپرده بهتصویر میکشند، اما این پرسش باقی میماند: آیا نمایشِ بیامانِ خشونت، خود به نوعی اسطورهسازی از همان چیزی تبدیل نمیشود که قصدِ نقدش را دارد؟ فیلم در صحنههای پایانی، وقتی از کلیشههای احساساتی فاصله میگیرد، بهراستی درخشان میشود و اثبات میکند که سینمای جنگ هنوز هم میتواند حرفی تازه برای گفتن داشته باشد… اگرچه نه بهاندازهای که ادعا میکند.