گاهی سینما بهترین پناه برای سریالهای تلویزیونی است. «استار ترک» تنها سه فصل دوام آورد، اما مجموعهای موفق از فیلمها را به دنیا معرفی کرد که خود به چندین اسپینآف تلویزیونی انجامید. یا «پلیس اسکواِد!» که پس از شش قسمت لغو شد، اما در قالب سهگانه کمدی سینمایی The Naked Gun سالنهای سینما را از خنده منفجر کرد.
به نظر نمیرسد تصادفی باشد که ست مکفارلین در هر دو نمونه اخیر، نقش محوری داشته است. درست است که خالق «فمیلی گای» ایدهی ردشدهی خود برای «استار ترک» را به «اورویل» بدل کرد، اما در مورد فیلم The Naked Gun با صراحت بیشتری عشقش به ماجراهای ابلهانه و درخشان ستوان فرانک دِربین را نشان داد؛ دنبالهای میراثی که ریشه در همان سریال و سهگانه سینماییاش دارد.
هرچند مکفارلین در نهایت تهیهکننده شد و نه نویسنده یا کارگردان، اما این او بود که پیشنهاد کرد لیام نیسون در نقش ستوان فرانک دِربین جونیور، پسر شخصیت اصلی لسلی نیلسن، ظاهر شود. همینطور او بود که اصرار داشت فیلم همان چیزی بماند که باید باشد: تقلیدی صادقانه و درعینحال مضحک از سریالهای پلیسی قدیمی، سبکی که دیگر کسی سراغش نمیرود.
این انتخاب برای نیسون تغییری غیرمنتظره اما خوشایند به شمار میآید؛ بازیگری که چهرهی عبوس و خشنِ دوران پس از «تیکن» را تا مرز فرسودگی ادامه داده بود. او سال گذشته با «در سرزمین قدیسان و گناهکاران» دوباره به بازی جدی بازگشت و پس از اثبات تواناییهایش در نقشهای کمیک در چند پروژهی مکفارلین، حالا در مرکز صحنه ایستاده و خودش را مضحکهی خندهها میکند. دِربین جونیورِ او هم ادای دِینی است به نیلسن و شخصیت پدرانهاش، هم نوعی شوخی با کارنامهی اکشن خودش. مهمتر از همه، نیسون ترسی از این ندارد که مطلقاً احمق جلوه کند؛ جوهرهای که روح مجموعه The Naked Gun را تشکیل میدهد. همانطور که جیم آبرامز و برادران زاکر، خالقان «پلیس اسکواِد!»، تعریف کردهاند، فرمول اصلی کمدی دو حالت دارد: یا یک ابله تمامعیار را در کنار شخصیتی سردرگم قرار میدهد، یا صحنهای مهمل را بهطور کاملاً جدی اجرا میکند. نیسون همهچیز را آنقدر جدی و خشک بازی میکند که دوباره به دایرهی خنده بازمیگردد؛ چه زمانی که ناخواسته جلوی جمع شلوارش پایین میافتد، چه وقتی با یک آدمبرفی درگیر میشود.
داستان اصلی چنین آغاز میشود: بهواسطهی خرابکاریها و ماجراجوییهای خطرناک فرانک دِربین جونیور، واحد پلیس اسکواِد در آستانهی از دست دادن بودجه و تعطیلی کامل قرار دارد. رئیس او، «چیف دیویس» (با بازی سی.سی.اچ. پاوندر)، فرانک را از پروندهی سرقت بانک که در آغاز فیلم به آن پرداخته میشود، کنار گذاشته و او را همراه با شریکش، «اِد هاوکن جونیور» (پل والتر هاوزر) به بخش بررسی تصادفات رانندگی میفرستد.
در جریان بررسی سقوط یک خودرو در جاده کوهستانی که رانندهاش در آن کشته شده، فرانک این مرگ را «خودکشی» اعلام میکند. اما در بازگشت به اداره، خواهر راننده، «بث داونپورت» (پاملا اندرسون) ادعا میکند که برادرش هرگز دست به خودکشی نمیزد. او میگوید برادرش اطلاعات نگرانکنندهای دربارهی رئیس خود، میلیاردر مرموز «ریچارد کین» (دنی هیوستون) و رئیس امنیتیاش «سیگ گوستافسون» (کوین دوران) در اختیار داشت. قرار بود با او ملاقات کند، اما هرگز به جلسه نرسید؛ چرا که «تصادف» جلویش را گرفت.
اکنون فرانک ناچار است برخلاف دستور مافوق خود، تحقیق دربارهی ریچارد کین را ادامه دهد. شواهدی وجود دارد که او هم با تصادف رانندگی و هم با سرقت بانک مرتبط است. اما کین همهجا جاسوس دارد و خیلی زود از تلاش فرانک برای ربط دادن او به قتلها باخبر میشود. در جریان پیگیری یکی از سرنخها، فرانک در دام کین گرفتار شده و خود به مظنون اصلی قتلی بدل میشود که در واقع کین آن را طراحی کرده است.
کافی است بگوییم که ما اینجا بهخاطر «داستان» حضور نداریم. این فیلم The Naked Gun است؛ ما آمدهایم برای شوخیهای تصویری، تکجملههای بامزه و طنز خشک و جدی و از این موارد در فیلم فراوان یافت میشود. بهترین توصیه این است که سعی نکنید The Naked Gun جدید را با نسخههای اصلی دیوید زاکر مقایسه کنید. هرچند آکیوا شافر، کارگردان فیلم، تلاش میکند ادای احترام خود را به زاکر نشان دهد، اما این فیلم در نهایت اثری متفاوت است.
کلید موفقیت این فیلمها همیشه استفاده از بازیگران جدی در موقعیتهای کمیک بوده، همانطور که گردآوری یک گروه مکمل قوی اهمیت داشته است. هواداران قدیمی با دیدن پل والتر هاوزر در نقش پسر کاپیتان اد هاوکن جونیور (یادگار شخصیت جورج کندی) حسابی خواهند خندید یا با ایفای نقش عالی سی.سی.اچ. پاوندر بهعنوان رئیس خسته و کلافهی دِربین. در همین حال، پاملا اندرسون بهطور ویژه در نقش بث، خواهر یک دانشمند مرده که به معشوقهی دِربین بدل میشود، بعضی از تیزترین دیالوگها را تحویل میدهد. بله، منظورمان خودش است نه جنازه؛ فقط برای رفع ابهام. فراموش نکنیم با The Naked Gun طرفیم، پس هر چیزی برای خنداندن مجاز است.
The Naked Gun
طبیعی است که هر پروندهای از کشوی «پلیس اسکواِد!» به یک نابغهی شرور نیاز دارد. درست مانند اعتراض محافظهکاران به لکس لوترِ فیلم «سوپرمن» امسال که بهخاطر تمسخر الیگارشیها مورد انتقاد قرار گرفت، در اینجا هم برخی تاجران واقعی ممکن است خود را در آینهی تبهکار فناورانه و آخرالزمانی دنی هیوستون ببینند. اما پاسخ تنها میتواند این باشد: مشکل خودتان است. فیلم The Naked Gun همیشه با پلیسهای ناشی شوخی کرده، اما مضحکهی خویشتنبینانهی شرورها ستون اصلیاش بوده است.
نسخه تازه The Naked Gun هرگز سعی نمیکند فیلمهای محبوب اصلی را صرفاً تقلید یا هجو کند. برعکس، آکیوا شافر و همنویسهایش، دن گرگور و داگ مَند، به قلب طنز دست یافتهاند؛ نه به شکل طعنهآمیز یا بازنگرانه، بلکه بیواسطه و صادقانه. درست همان چیزی که شافر و گرگور در «چیپ و دیل: تکاوران نجات» با بیشدانی افراطی و بازیهای متا از دست دادند، این بار تحقق یافته است: تمرکز کامل بر ریتم سریع و انبوه شوخیها. و این تراکم نه برای این است که «اگر پنج شوخی شکست خورد یکی بگیرد»، بلکه از چرخش میان لطیفههای سطحی و بازیهای زبانی، شوخیهای بیسرانجام و بیربطیهای درخشان زاده میشود. امید آن است که این گروه بار دیگر بازگردند؛ برای پروندهای تازه و خندهای دوباره.
70
امتیاز ویجیاتو
فیلم جدید The Naked Gun پس از سه دهه غیبت، تلاش میکند میراث مجموعهی کالت «پلیس اسکواِد!» و سهگانهی کمدی کلاسیک دیوید زاکر را با زبانی تازه احیا کند. این بار لیام نیسون در نقش فرانک دِربین جونیور جایگزین لسلی نیلسن شده و با بازی خشک و جدیاش، روح طنز ابلهانه و موقعیتهای پوچ مجموعه را دوباره زنده میکند. در کنار او، پاملا اندرسون، پل والتر هاوزر و سی.سی.اچ. پاوندر تیم مکملی قدرتمند ساختهاند که به شوخیهای تصویری، دیالوگهای تکخطی و موقعیتهای اغراقآمیز جان میدهند.