فیلم Seven Veils محصول کشور کانادا و تولید سال ۲۰۲۳ است. این اثر در ژانر درام قرار میگیرد و کارگردانی و نویسندگی آن را اتم اگویان (Atom Egoyan) بر عهده دارد. بازیگران اصلی فیلم شامل آماندا سایفرد (Amanda Seyfried)، داگلاس اسمیت (Douglas Smith)، مارک اوبراین (Mark O’Brien)، ونسا آنتوان (Vinessa Antoine) و ربکا لیدیارد (Rebecca Liddiard) هستند.
Seven Veils داستان زنی جوان به نام جین (Jane) را روایت میکند که به عنوان کارگردان تئاتر، مامور بازسازی نسخهای جدید از اپرای مشهور سالومه میشود. در حین کار روی این پروژه، جین با خاطرات سرکوب شده و آسیبهای روانی گذشتهاش مواجه میشود؛ مسائلی که به تدریج نه تنها روند کار هنری او، بلکه زندگی شخصیاش را نیز تحت تاثیر قرار میدهند. فیلم با نگاهی روانکاوانه، پیوند میان هنر، خاطره و بحرانهای درونی انسان را به تصویر میکشد.
کارگردان با روان مشوش آشناست
در فیلم Seven Veils ساختهی اتم اگویان (Atom Egoyan)، به وضوح تلاش برای حفظ امضای شخصی و سبک بصری ویژهی کارگردان مشاهده میشود. اگویان که همیشه در آثارش علاقهمند به کندوکاو در لایههای پنهان حافظه، روان انسان و هویت بوده، در این فیلم نیز از یک زبان بصری پیچیده و لایهمند استفاده میکند. برخلاف روایتهای ساده و خطی، او با انتخاب میزانسنهای سرد و حساب شده، نورپردازیهای مینیمال اما معنادار و قاببندیهایی که غالبا شخصیتها را در حالت انزوا نشان میدهد، سعی کرده است جهان درونی متلاطم قهرمان داستان را به تصویر بکشد. در اینجا، تصویر فراتر از یک ابزار روایت صرف عمل میکند؛ بلکه خود تصویر به یک عنصر مستقل تبدیل میشود که حامل مفاهیم روانی فیلم است.
ایجاد این فضای بصری غیرمستقیم و بعضا انتزاعی باعث میشود مخاطب به راحتی نتواند فقط با سطح روایت ارتباط برقرار کند، بلکه ناگزیر است به لایههای زیرین داستان، خاطرات فراموش شده جین و فشارهای روانی ناشی از احیای اپرای سالومه توجه کند. اگویان با درهمآمیزی مرز بین واقعیت و خاطره، نوعی آشفتگی روانی را در زبان فیلم ایجاد کرده که بسیار همسو با مضمون است. همین انتخابهای فرمی، از جمله استفاده از رنگهای خاموش، سکوتهای طولانی، و تدوینهای غیرکلاسیک، به ایجاد حس تعلیق درونی و بیثباتی ذهنی کمک میکند. به این ترتیب، امضای هنری اگویان نه تنها در سبک بصری بلکه در شیوه روایت غیرمستقیم و روانشناختی داستان نیز به طور عمیق جاری شده است و فیلم را به اثری تبدیل کرده که مخاطب فعال و اندیشمند انتظار دارد.
در مقایسه با آثار قبلی اتم اگویان، مثل The Sweet Hereafter (۱۹۹۷) و Exotica (۱۹۹۴)، فیلم Seven Veils تداوم همان دغدغههای محوری او را نشان میدهد؛ یعنی جستجو در حافظهی جمعی و فردی، مواجهه با آسیبهای روحی و ساختارهای روایی غیرخطی. در The Sweet Hereafter، اگویان با استفاده از بازگشتهای زمانی و روایتهای تودرتو، غم از دست دادن و تاثیرات جمعی آن را واکاوی میکند؛ در حالی که در Exotica از فضاهای بسته، نورپردازیهای رازآلود و سکوتهای معنادار برای ترسیم احساس گناه و تنهایی بهره میبرد. این تمهیدات در Seven Veils با پالودگی بیشتری ادامه یافتهاند، جایی که فضای صحنهی تئاتر به استعارهای از روان زخمخورده شخصیت اصلی تبدیل میشود و هر عنصر بصری نقشی جدی در روایت بر عهده دارد.
با این رویکرد، میتوان گفت که Seven Veils نه تنها ادامهی منطقی مسیر هنری اتم اگویان است، بلکه نوعی بازاندیشی و تعمیق در سبک شخصی او نیز به شمار میآید. فیلم از نظر فرمی و محتوایی وفادار به حساسیتهای همیشگی او است، اما در عین حال پختگی بیشتری در کنترل لحن، فضاسازی و درهم تنیدگی مضمون و فرم نشان میدهد. اگویان با خلق یک زبان بصری ویژه و داستانگویی غیرمستقیم، بار دیگر ثابت میکند که از معدود فیلمسازانی است که میتواند تجربیات روانی پیچیده را با زبانی سینمایی ترجمه کند.
تصویر بر روایت سایه گسترده
در Seven Veils، گرچه فضای بصری و میزانسنهای طراحیشده توسط اتم اگویان بسیار غنی و چشمگیر است، اما روایت داستانی فیلم در قیاس با قدرت تصاویر دچار کاستیهایی شده است. تصاویر فیلم با نورپردازیهای دقیق، قاببندیهای حساب شده و فضاسازیهای سنگین روانی، تاثیری عمیق بر مخاطب میگذارند و به تنهایی قادرند حس آشفتگی، گمگشتگی و زخمهای روحی جین را منتقل کنند. با این حال، خط داستانی و دیالوگها غالبا از این قدرت تصویری عقب میمانند. پیشروی روایت کند است، انگیزههای شخصیتها به اندازهی کافی پرورش نمییابد، و در نتیجه پیوند احساسی بین مخاطب و سیر تحولات شخصیت اصلی به طور کامل برقرار نمیشود.
این عدم همراهی بین قدرت تصویری و ضعف روایی باعث شده است که Seven Veils بیشتر به یک تجربهی احساسی و بصری بدل شود تا یک داستان درگیر کننده و منسجم. دیالوگها گاه بیش از حد خشک یا استعاریاند و در مواردی نتوانستهاند بحرانهای درونی شخصیتها را با وضوح و عمق لازم بیان کنند. در نهایت، این کمکاری در پرداخت داستانی، فیلم را به اثری تبدیل میکند که هرچند از نظر زیباییشناسی و ایجاد فضا بسیار موفق است، اما از منظر درگیری عاطفی و روایت کلاسیک، دچار ضعف محسوسی میشود. به طور خلاصه، اگویان در این فیلم بیش از آنکه بر پیشبرد داستان تمرکز کند، بر خلق یک تجربه روانشناختی بصری تکیه کرده است، که این انتخاب اگرچه از نظر هنری قابل دفاع است، اما به قیمت از دست دادن بخشی از ارتباط داستانی با مخاطب تمام شده است.
در مجموع، Seven Veils فیلمی است که بیش از هر چیز بر جلوههای بصری، فضاسازی روانی و خلق حالوهوایی تلخ و ذهنی استوار شده است. اتم اگویان با مهارت تمام توانسته امضای شخصی خود را در زبان تصویری فیلم تثبیت کند، اما در مقابل، روایت داستانی و دیالوگها به اندازهی کافی پرداخت نشدهاند و همین باعث میشود فیلم نتواند از نظر عاطفی آنچنان که باید، مخاطب را درگیر کند. هرچند از منظر زیباییشناسی فیلم اثری قابل تحسین است، اما عدم تعادل میان فرم و محتوا، آن را از دستیابی به یک انسجام کامل بازمیدارد. بنابراین، Seven Veils تجربهای است که بیشتر چشم را مجذوب میکند.
تماشای همزمان فیلم و تئاتر
یکی از نکات برجسته و سرگرم کننده فیلم Seven Veils، رویکرد اگویان به فضای تئاتری و تمرینهای فیزیکال است که به نوعی مخاطب را وارد دنیای خاص و متفاوتی میکند. در این فیلم، فضای تئاتر نه تنها به عنوان یک پسزمینهی داستانی، بلکه به عنوان ابزاری برای بررسی و کشف درونمایههای شخصیتها و روابط آنها با خود و دیگران به کار رفته است. این بخش از فیلم در واقع تبدیل به یک فضای آزمایشی میشود که احساسات پیچیده و جریحهدار شخصیتها را به شیوهای فیزیکی و بصری بیان میکند.
در صحنههای تئاتر، تمرینات فیزیکال که ترکیبی از حرکات بدن و بیان احساسات در سطح جسمی است، تبدیل به ابزاری برای تفسیر و کشف درونیات شخصیتها میشود. این نوع تمرینات نه تنها به تقویت کاتارسیس در شخصیتها کمک میکند بلکه تماشاگران را به درون فرایند خلق هنر و تراژدیهای انسانی میبرد. بازیگران، بهویژه آماندا سایفرد (Amanda Seyfried)، با استفاده از بدن خود و حرکات فیزیکی در صحنه، بار عاطفی شخصیت جین را به مخاطب منتقل میکنند. اینگونه تمرینهای فیزیکال که در بسیاری از تئاترهای معاصر برای بیان احساسات و بحرانهای درونی شخصیتها به کار میروند، در این فیلم یک ویژگی منحصر به فرد به شمار میروند.
همچنین، این بخش از فیلم مخاطب را در یک دنیای خاص و متفاوت قرار میدهد، جایی که فضا و زمان در خدمت داستان قرار میگیرد و تمرکز بر احساسات انسانی و تجربههای درونی است. Seven Veils مخاطب را از مرزهای معمول روایت سینمایی فراتر میبرد و به جای وابستگی به دیالوگها و روایات خطی، بیشتر بر زبان بدن و نمایشهای فیزیکی تکیه میکند. این مسئله فیلم را به تجربهای جذاب و متفاوت تبدیل میکند که در سینمای معاصر کمتر دیده میشود. برخلاف بسیاری از فیلمها که روایت را به صورت مستقیم و با تکیه بر کلام پیش میبرند، Seven Veils به سمت یک نوع سینمای تجربی حرکت میکند که در آن فضاهای بصری و فیزیکی جایگاه بسیار مهمی پیدا میکنند. این امر به شدت مخاطب را درگیر کرده و تجربهای خاص از سینما و تئاتر را پیش روی او قرار میدهد.
در نهایت، میتوان گفت که این بخش از فیلم، علاوه بر اینکه یک ویژگی سرگرم کننده و متفاوت را به آن اضافه میکند، همچنین فضایی عمیق و تجربی را برای تماشاگر خلق میکند که کمتر در فیلمهای جریان اصلی دیده میشود. این نحوهی کارکرد تئاتر در فیلم، به یک تجربهی سینمایی منحصر به فرد و ذهنی تبدیل میشود که هم به صورت بصری و هم احساسی تاثیرگذار است، در حالی که مخاطب را در دنیای شخصیتها و فرآیند خلق هنر قرار میدهد.
فیزیک و احساس به مثابه تجربیات کاراکتر
در Seven Veils، تمرینات فیزیکال و بازیهای احساسی که در فضای تئاتر انجام میشود، نقش مهمی در توسعه شخصیت جین ایفا میکنند. این تمرینات تنها به عنوان ابزارهایی برای بهبود نمایش یا شبیهسازی حرکتهای بدن به کار نمیروند، بلکه به عنوان راهی برای درک و مقابله با آسیبها و احساسات جریحهدار جین عمل میکنند. او که در مسیر کارگردانی نسخه جدیدی از اپرای سالومه قرار دارد، مجبور است به گونهای با تجربیات شخصیاش دست و پنجه نرم کند که در ابتدا از آنها فرار میکرده است. تمرینات فیزیکال در این فرآیند به او کمک میکند تا با دردها و رنجهای درونیاش رو به رو شود و آنها را به شکلی ملموس و جسمی تجربه کند.
در صحنههای تمرین تئاتری، جین باید احساسات خود را از طریق بدن منتقل کند، که این امر او را به مواجهه با خود و آسیبهای روانیاش وادار میکند. همانطور که در تمرینات فیزیکال، بدن شخصیت جین به عنوان ابزاری برای انتقال احساسات دردناک و سرکوب شده استفاده میشود، فیلم نیز به تدریج این احساسات را در قالب تصویر به تماشاگر منتقل میکند. این درگیری فیزیکی با احساسات درونی جین به نوعی تجربهی شفابخشی و تطهیر روانی (کاتارسیس) برای او تبدیل میشود، جایی که باید خود را در برابر جسم و احساساتش عریان کند.
این نوع تمرینات فیزیکال به جین اجازه میدهد تا وارد مرحلهای از خودآگاهی و تحلیل عاطفی شود که در غیر این صورت ممکن بود در آن باقی بماند. این تمرینها نه تنها به او کمک میکند تا خود را از دردهای گذشته آزاد کند، بلکه بر روند روایت نیز تاثیرگذار است، زیرا داستان جین بیشتر از آنکه صرفا به دیالوگها و کنشهای خارجی متکی باشد، به تحولات درونی و عاطفی او وابسته است. این بخشهای فیزیکال فیلم، در واقع، نمایانگر یک نوع جستجوی عمیقتر و معنویتر در درون شخصیت جین هستند که در نهایت به یک تحول اساسی در روند داستان منتهی میشود.
در مجموع، استفاده از تمرینات فیزیکال در Seven Veils نه تنها به توسعه شخصیت جین کمک میکند بلکه درک بیشتری از فرآیند درونی او به مخاطب میدهد. این بخش از فیلم از طریق زبان بدن، احساسات جریحهدار و درگیری با گذشته را به شیوهای ملموس و بصری منتقل میکند که در نهایت باعث ارتقای عمق روانشناختی فیلم میشود. این انتخاب هنری، فیلم را از یک روایت ساده دراماتیک فراتر میبرد و آن را به تجربهای چندلایه و پیچیدهتر تبدیل میکند.
نقدهای منفی فیلم
یکی از اصلیترین دلایلی که باعث نمرات پایین از جانب مخاطبان شده است، عدم توازن بین فضای بصری و خط داستانی در فیلم است. اگرچه فیلم از نظر بصری بسیار جذاب است و در خلق فضاهای سینمایی و تصویری بسیار موفق عمل میکند، اما روایت فیلم از لحاظ درام و پیشبرد داستانی نتوانسته است انتظارات تماشاگران را برآورده کند. بسیاری از تماشاگران به دنبال یک داستان درگیر کننده و شخصیتپردازی عمیق هستند، در حالی که فیلم بیشتر بر فضای روانشناختی و بصری تمرکز دارد. در نتیجه، برای مخاطبانی که انتظار یک داستان خطی و مستقیم دارند، این انتخاب ممکن است جذاب نباشد و احساس کنند که فیلم از نظر محتوایی سطحی یا پراکنده است.
علاوه بر این فیلم Seven Veils به شدت به سبکهای سینمایی تجربی و روانشناختی وابسته است. استفاده از روایت غیرخطی، تصویرسازیهای ذهنی و نشان دادن احساسات از طریق تمرینات فیزیکال، برای مخاطبان عام و حتی برخی از مخاطبان خاص سینما قابل درک نیست. فیلم به شکلی است که بیشتر بر تجربهی حسی تماشاگر از فضا، شخصیتها و احساسات متمرکز است تا بر پیشبرد یک داستان معمولی. در نتیجه، این فیلم برای افرادی که به دنبال پیوستگی منطقی روایات سینمایی هستند یا از پیچیدگیهای روانشناختی و هنری فیلمها گریزانند، به عنوان اثری گیج کننده یا غیرقابل فهم تلقی میشود. این پیچیدگی در برخی مواقع موجب میشود که تماشاگران احساس کنند فیلم بیش از حد بر فرم و فضا تکیه کرده و از ارائه یک پیام روشن و درگیر کننده غافل شده است.
در دنیای امروز، به ویژه در دوران سینمای پرسرعت و پرمحتوا، بسیاری از تماشاگران از فیلمها انتظاراتی دارند که بیشتر مبتنی بر روایتهای جذاب، سریع و آسانفهم است. با توجه به اینکه Seven Veils رویکردی مدرن و به شدت هنری دارد که بیشتر به فضای تئاتر و روانشناسی شخصیتها پرداخته، ممکن است بسیاری از تماشاگران عادی سینما احساس کنند که فیلم به طور کامل آنها را با خود همراه نمیکند. تماشاگرانی که به دنبال فیلمهایی با ساختار سادهتر و داستانهای واضحتر هستند، از ریتم کند برخی بخشها لذت نمیبرند.
از دیگر دلایل کاهش نمره مخاطبان میتوان به سبک هنری و تجربهای بودن فیلم اشاره کرد. فیلمهای تجربی معمولا برای یک بخش خاص از مخاطبان جذاب هستند که به دنبال آثار هنری و سینمایی با ساختار پیچیده و غیرمتعارف هستند. اینگونه فیلمها معمولا از نظر داستانی به سادهسازی یا داستانگویی سنتی پایبند نیستند و به شدت بر سینما به عنوان یک زبان بصری و احساسی تاکید دارند. مخاطبانی که به دنبال فیلمهای پرتحرک، پر از تنش و پیچشهای داستانی هستند، از فیلمهایی مانند Seven Veils که بیشتر بر ایجاد یک فضای ذهنی و احساسی تاکید دارد، دلسرد میشوند.
در نهایت، نمرات پایین فیلم از دید مخاطبان میتواند ناشی از ترکیب مخاطبشناسی خاص فیلم و نوع انتظارات سینمایی عمومی باشد. فیلم Seven Veils با تکیه بر فرم و فضای بصری، به شدت تجربی و روانشناختی است که بیشتر برای طرفداران سینمای هنری و غیرخطی جذابیت دارد. اما برای مخاطب عام که به دنبال روایتهای سادهتر و سرگرم کنندهتر است، این فیلم به عنوان اثری غیرقابل فهم یا سرد تلقی میشود. از این رو، انتخابهای سینمایی اگویان، اگرچه برای مخاطبان خاص جذاب است، اما برای دیگران میتواند به ضعفهای اساسی در ارتباط با داستان و شخصیتها تبدیل شود.
70
امتیاز ویجیاتو