``
logo logo

موضوع وبلاگ، اخبار و مجله نسل بعدی برای شما برای شروع به اشتراک گذاری داستان های خود از امروز!

فیلم و سریال

نقد فیلم Blitz – جنگ جای بچه‌ها نیست‌

avatar
Author

نویسنده


  • 2024-12-16

فیلم Blitz «بلیتز» محصول مشترک آمریکا و بریتانیا به کارگردانی استیو مک‌کوئین (Steve Rodney McQueen) در دوران جنگ جهانی دوم و در شهر لندن رخ می‌دهد. داستان درباره پسربچه‌ای به نام جورج است که مادرش ریتا، برای نجات پسرش از بمباران او را به حاشیه شهر فراری می‌دهد. اما جورج با روحیه‌ای سرسخت تصمیم می‌گیرد از قطار بپرد و به خانه و خانواده‌اش بازگردد. در همین حال، او با اتفاقات ناگواری در مسیر روبه‌رو می‌شود.فیلم با محوریت زندگی مردم عادی در بمباران‌های هوایی لندن، داستان‌های متعدد و شخصیت‌های مختلفی را روایت می‌کند که نشان‌ دهنده ترس، مقاومت و امید در بحبوحه جنگ هستند.

سرشه رونان (Saoirse Una Ronan) به عنوان ریتا، هریس دیکینسون (Harris Dickinson)، بنجامین کلمنتاین، الیوت هفرنان (Elliott Heffernan) در نقش جورج و چندی دیگر در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازند.

طوفان بعد از آرامش

نقد فیلم Blitz

فیلم Blitz تصاویری از بمباران و فضای جنگی ارائه می‌کند و سپس به‌طور موقت به زندگی آرام و لحظات عادی پرداخته و دوباره به موضوع جنگ بازمی‌گردد، این، یک انتخاب روایی و سینمایی است که تأثیرات متعددی بر مخاطب می‌گذارد. ابتدا در بیننده تضاد عاطفی ایجاد می‌کند. این تکنیک تضاد قوی میان خشونت جنگ و زیبایی زندگی عادی را مجسم می‌سازد. مخاطب ابتدا با هراس و آشفتگی بمباران روبه‌رو می‌شود، سپس آرامشی کوتاه را تجربه می‌کند که به‌عنوان یادآوری ارزش زندگی معمولی و آرامش از دست‌رفته است. این تضاد، باعث تأثیرگذاری بیشتر صحنه‌های جنگ می‌شود و مخاطب را عمیق‌تر درگیر پیام فیلم می‌کند.

این تغییرات ناگهانی در اتمسفر فیلم، تجربه واقعی مردم در دوران جنگ را بازتاب می‌دهد. بسیاری از مردم لندن در طول جنگ جهانی دوم با همین نوع تغییرات مواجه بودند؛ لحظاتی از آرامش به‌سرعت با حملات هوایی و آشوب جایگزین می‌شد. این نوع روایت، مخاطب را به تجربه تاریخی نزدیک‌تر می‌کند. علاوه بر این، نمایش کوتاه آرامش در میان آشوب، به نوعی امید و مقاومت انسانی را در برابر خشونت جنگی به تصویر می‌کشد. این لحظات نشان می‌دهد که حتی در سخت‌ترین شرایط، زیبایی زندگی هنوز قابل درک است و برای آن باید جنگید.

از منظر کارگردانی، چنین رویکردی به ایجاد ریتمی جذاب در فیلم کمک می‌کند. مخاطب در فضایی امن آرام می‌گیرد، اما به‌سرعت دوباره با خطر و وحشت مواجه می‌شود، که باعث ایجاد کششی قوی‌تر در روند داستان می‌شود. در نهایت، این روش روایی نشان‌ دهنده قدرت سینما در به تصویر کشیدن جنبه‌های چندگانه جنگ است؛ هم رنج و ویرانی آن و هم ارزشمندی لحظات کوتاه آرامش در میانه‌ی این آشوب.

بهترین سریال تینیجری | لیست سریال‌های محبوب دبیرستانی دنیا تا ۲۰۲۳

جنگ بی‌اوج!

نقد فیلم Blitz

این انتقاد که فیلم Blitz در یک ساعت ابتدایی خود اوج خاصی را تجربه نمی‌کند و به صداهای آژیر برای ایجاد تنش متکی است، به ساختار روایی و تصمیمات کارگردانی مرتبط است. در فیلم‌هایی که در دوران جنگ روایت می‌شوند، معمولاً مخاطبان انتظار دارند با سکانس‌های پُرحادثه، تنش‌های عمیق و نقاط اوج داستانی مواجه شوند. وقتی فیلم به مدت طولانی چنین لحظاتی را به تعویق می‌اندازد و صرفاً بر فضای اضطراب و سکون جنگی تمرکز می‌کند، کسل‌کننده به نظر می‌رسد.

در اینجا، صداهای آژیر به‌عنوان یک عنصر تنش‌زا کافی نیستند، چرا که این المان به‌تنهایی نمی‌تواند ریتم داستانی را پویا نگه دارد. البته نباید نادیده گرفت که یکی از اهداف کارگردان برجسته کردن تأثیر روانی و اجتماعی جنگ بر زندگی روزمره است، نه روایت صِرف یک داستان پرحادثه. در این حالت، صداهای آژیر، گفت‌وگوهای معمولی و لحظات سکون، در کنار هم، بازتاب‌ دهنده فضای جنگی از نگاه مردم عادی است. اما این سبک روایت برای همه مخاطبان جذاب نیست و باعث کاهش درگیری احساسی با فیلم می‌شود.

اگرچه فیلم در ابتدای خود اوجی ندارد، اما این یک تصمیم آگاهانه برای افزایش تأثیرگذاری لحظات تنش‌زا در نیمه دوم فیلم نیز می‌باشد. با این حال، این سکون بیش از حد طولانی می‌شود و بدون ارائه اطلاعات یا کشمکش‌های قابل‌توجه پیش می‌رود، بنابراین مخاطب انگیزه خود را برای ادامه تماشا از دست می‌دهد.

بی‌همی!

نقد فیلم Blitz

بلیتز با پرداختن به موضوع نژادپرستی و تفکیک نژادی، یکی از موضوعات حساس و پیچیده را در بافت جنگ جهانی دوم بررسی می‌کند. این انتخاب به لحاظ تاریخی و اجتماعی جالب توجه است، اما از منظر سینمایی و پیام‌رسانی می‌تواند چالش‌هایی به همراه داشته باشد. مسئله نژادپرستی در زمان جنگ جهانی دوم یک موضوع واقعی و قابل توجه است، به‌ویژه در جوامع غربی. پرداختن به این مسئله می‌تواند به عمق بخشیدن به داستان کمک کند و تأثیر جنگ بر اقشار مختلف جامعه، به‌ویژه اقلیت‌ها، را نشان دهد. با این حال، اگر این تم در فیلم به‌خوبی در داستان اصلی تنیده نشود یا صرفاً به‌عنوان عنصری جانبی و نمادین استفاده شود، سطحی و تبلیغاتی به نظر می‌رسد.

پرداختن به نژادپرستی در روایت جنگ، فرصتی برای نشان دادن قدرت مقاومت انسانی و همبستگی اجتماعی است. فیلم نشان می‌دهد که چگونه در بحران‌های بزرگ، تعصبات نژادی فرو می‌ریزد یا تشدید می‌شود. اما این مسئله به‌درستی کاوش نمی‌شود و به پیام کلی فیلم مرتبط نیست، بنابراین، این تلاش به کلیشه تبدیل می‌شود. به طور کل، پرداختن هم‌زمان به تم‌های جنگ، خانواده، بقا و نژادپرستی فیلم را از تمرکز اصلی خود دور می‌کند. در بلیتز موضوع نژادپرستی به شکلی سطحی پرداخته می‌شود یا در سایه موضوعات دیگر قرار می‌گیرد، بیننده احساس می‌کند این موضوع به‌عنوان یک ابزار اضافی و نه یک بخش ضروری از روایت، استفاده شده است.

همچنین فیلم‌هایی که به مسائل تاریخی می‌پردازند، باید تعادل دقیقی میان واقعیت و روایت سینمایی برقرار کنند. اگر مسئله نژادپرستی به شکل اغراق‌آمیز یا خلاف واقع به تصویر کشیده شود، از ارزش تاریخی و باورپذیری فیلم کاسته می‌شود. از سوی دیگر، نپرداختن به این موضوع در متن تاریخی‌ای که این پدیده وجود داشته، خود می‌تواند به‌عنوان یک نقطه ضعف در نظر گرفته شود. نهایتاً، تأثیرگذاری این تم بستگی به نحوه پردازش و نتیجه‌گیری آن دارد. اگر فیلم به‌جای نشان دادن تنش‌های اجتماعی و تلاش برای برطرف کردن آن‌ها، صرفاً به بازنمایی تلخ آن اکتفا کند، پیامش منفی یا ناقص تلقی می‌شود.

کمبود هیجان و دراما

نقد فیلم Blitz

Blitz نه تنها هیجان کمی دارد بلکه از لحاظ درام نیز کم‌عمق است. فیلمی در ژانر اکشن تاریخی، به‌ویژه با موضوع جنگ جهانی دوم، معمولاً انتظاراتی مانند صحنه‌های پرتنش جنگی، تصمیمات اخلاقی دشوار و نمایش قهرمانی‌های برجسته را به همراه دارد. این انتظارات برآورده نمی‌شود و فیلم از ارائه صحنه‌های پرهیجان و عاطفی باز می‌ماند و مخاطب احساس می‌کند که فیلم در ژانر خود ناکام بوده است. فیلم Blitz، به نظر می‌رسد که بیشتر بر بازنمایی جزئیات زندگی روزمره مردم تمرکز دارد و کمتر به درگیری‌های دراماتیک یا اکشن می‌پردازد. این موضوع باعث می‌شود که برای کسانی که به دنبال هیجان یا تعلیق هستند، جذابیت کمتری داشته باشد.

همچنین فیلم‌های جنگی موفق معمولاً به‌جای تکیه صرف بر اکشن، به درام انسانی، عمق می‌بخشند. شخصیت‌هایی با روابط پیچیده، تصمیم‌گیری‌های سخت و نمایش تراژدی‌های فردی می‌توانند جذابیت فیلم را افزایش دهند. در Blitz، هرچند موضوعاتی مانند خانواده و تأثیر جنگ بر زندگی روزمره مطرح می‌شود، اما این موارد با عمق احساسی کافی همراه نیست. یکی از مشکلات رایج در فیلم‌هایی با تمرکز بیشتر بر فضاسازی، عدم تعادل در ریتم است. یک روایت کند که لحظات تأثیرگذار دراماتیک را دیرهنگام ارائه می‌دهد یا کاملاً از آن صرف‌نظر می‌کند، مخاطب را از پیگیری داستان خسته می‌کند.

همچنین درام‌های تاریخی جنگی مانند Dunkirk یا 1917 با استفاده از نقاط اوج و صحنه‌های شدیداً تنش‌زا مخاطب را درگیر می‌کنند. Blitz نمی‌تواند چنین نقاط اوجی ایجاد کند، و روایت آن خطی و بدون جاذبه به نظر می‌رسد. هیجان و درام نه تنها به صحنه‌های بزرگ بلکه به تصمیمات احساسی شخصیت‌ها نیز بستگی دارد که به نظر می‌رسد این فیلم در ارائه آن‌ها کم‌کاری کرده است. استیو مک‌کوئین در آثار قبلی خود، مانند 12 Years a Slave ، به‌شدت بر جزئیات تاریخی و اجتماعی تمرکز کرده است. این انتخاب گاهی به هزینه کاهش ریتم و هیجان انجام می‌شود. در Blitz، این تمرکز بر واقع‌گرایی تاریخی و احساسات روزمره باعث شده که درام و هیجان داستانی فدای فضاسازی شود.

ناکامی داستان

نقد فیلم Blitz

کارگردان در نمایش غربت و درماندگی جورج (کودک گمشده در جنگ) و حس تراژیک مادرش ضعیف عمل کرده است. برای خلق حس غربت و درماندگی یک کودک، لازم است که مخاطب ارتباط عاطفی عمیقی با او برقرار کند. اگر شخصیت جورج به‌خوبی پرداخته نشده باشد، یا رفتارها و احساسات او در مواجهه با جنگ سطحی به تصویر کشیده شود، مخاطب نمی‌تواند تجربه‌ی او را درک یا احساس کند. در Blitz، فیلم بیشتر بر فضاسازی و روایت کلی متمرکز شده و در نتیجه، فرصت پرداختن به جزئیات عاطفی شخصیت‌ها را از دست داده است.

برای ایجاد حس تراژیک مادر، رابطه او با کودک باید پیش از جدا شدن، عمیقاً به نمایش گذاشته شود. فیلم تا حدودی در این مورد موفق عمل کرده، اما حس از دست دادن و جست‌وجوی مادر تأثیر لازم را نمی‌گذارد. این ضعف یکی از دلایلی است که فیلم در انتقال حس تراژیک موفق عمل نکرده. یکی از نقاط ضعف اصلی، تمرکز بیش‌ازحد فیلم بر ابعاد تاریخی و اجتماعی است، به‌جای ایجاد یک محور احساسی قوی از طریق شخصیت جورج و مادرش. حس تنهایی جورج و اضطراب مادرش در کنار جنگ، به‌درستی برجسته نشده پس فیلم نمی‌تواند تأثیر احساسی قوی بر مخاطب بگذارد.

فیلم‌های موفق در خلق حس تراژیک، از صحنه‌ها و لحظات خاصی استفاده می‌کنند که این احساسات را به اوج می‌رساند. در Blitz چنین لحظات کلیدی به اندازه کافی وجود نداشت و کارگردانی نتوانست تنش و درد را به‌طور قابل‌باور به نمایش بگذارد، بنابراین مخاطب نمی‌تواند آن ارتباط احساسی عمیق را تجربه کند. استیو مک‌کوئین معمولاً به‌جای ارائه تراژدی آشکار و صریح، به نمایش ظریف‌تر و جزئی‌تر احساسات تمایل دارد. این سبک برای برخی مخاطبان مؤثر نیست، زیرا آن‌ها به دنبال نمایش قوی‌تر احساسات، مانند اشک‌ها، فریادها و نمایش ملموس‌تر درد هستند.

60

امتیاز ویجیاتو

منبع


ثبت دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند *

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات (0)

هیچ نظری ثبت نشده است.


اشتراک گذاری