logo logo

موضوع وبلاگ، اخبار و مجله نسل بعدی برای شما برای شروع به اشتراک گذاری داستان های خود از امروز!

فیلم و سریال

نقد سریال Chief of War‌

خانه » نقد سریال Chief of War

avatar
Author

نویسنده


  • 2025-08-04

در دنیای سریال‌های تلویزیونی، در این دو دهه، سریال‌های درام تاریخی با کیفیتی ساخته شد که به طور ناخودآگاه انتظارات مخاطبان را از سریال و داستان آن بالا برده است. به عنوان مثال جدیدترین اثر درام تاریخی موفقی که توانست سر و صدای زیادی ایجاد کند، سریال تاریخی Shogun بود. قبل از آن نیز سریال‌های بزرگی مثل واکینگ‌ها و بازی تاج تخت بودند. این سریال‌ها به خوبی نشان دادن که حماسه‌های بزرگ را می‌توان از پشت قاب دوربین به نمایش گذاشت.

سریال درام تاریخی رئیس جنگ (Chief of War) جدیدترین اثر پلتفرم Apple Tv+ است که درباره تاریخ هاوایی است و یک داستان واقعی را روایت می‌کند. این سریال یک بازگویی جاه‌طلبانه از تاریخ پیچیده و عجیب پولینزی است. سازندگان این سریال تلاش می‌کنند تا یک روایت دقیق و درست از این تاریخ گسترده ارائه دهند. این تلاش به وضوح در نوع قاب‌بندی، شکل بازیگری جیسون موموآ و روایت داستان مشخص است. اما آیا این تلاش در نهایت منجر به ساخته شدن یک درام تاریخی ماندگار می‌شود یا اینکه خروجی آن یک چیز متوسط و پر از ایراد خواهد شد؟ در ادامه با نقد سریال Chief of War قسمت اول و دوم همراه ویجیاتو بمانید.

شروع یک حماسه جدید

افتتاحیه سریال، یک نقطه شروع قدرتمند است که تا حدودی شخصیت‌های اصلی را برای‌تان روشن می‌کند. در این افتتاحیه جسیون موموآ در نقش Ka’iana تلاش می‌کند تا یک کوسه بزرگ را شکار کند. فیلمبرداری در زیر آب به طور ناخودآگاه شما را یاد آکوامن می‌اندازد؛ زیرا هم جیسون موموآ هست، هم آب و هم شکار دریایی. اما به طرز عجیبی بسیار واقع‌گرایانه و قابل باور است. در این سکانس سریال تلاش می‌کند شخصیت کایانا را یک جنگجو شجاع و منصف معرفی کند. کسی که تلاش می‌کند برای مردمش به شکلی وحشیانه بجنگد و آن‌ها را به رستگاری برساند.

نریشن گویی‌ ابتدای قسمت، شاید یکی از نقاط ضعف فیلم باشد. چنین تعریفی در دهه اخیر آنچنان برای مخاطب هوشمندانه نیست؛ چراکه مخاطب آمده‌ست تا با تصاویر داستان را متوجه شود، نه اینکه یک کتاب صوتی گوش کند. این تکنیک در جای مناسب شاید خروجی بهتری داشت، اما در آغاز سریال برای مخاطب صرفا یک تنبلی برای سازندگان است که نتوانستند به جای گفتن این اطلاعات آن را در بطن سریال جای دهند.

به هر حال این نریشن به ما توضیح می‌دهد که در اواخر قرن هجدهم، جزایر هاوایی توسط چهار پادشاهی مائوئی، اوآهو، کائوآئی و هاوایی اداره می‌شود که البته یک امپراطوری یکپارچه نیست و بایکدیگر متحد نیستند. آن‌ها هر کدام رهبران منحصر به فرد خودشان را دارند و به شیوه‌ای که دلخواه خودشان است حکومت می‌کنند و حتی به یکدیگر جنگ‌های بزرگی را تحمیل می‌کنند. پیشگویی‌های باستانی که یک چیز ثابت است، توسط هر کدام از این پادشاهی به شکلی متفاوت تفسیر می‌شود. اما فارق از این تفاوت در تفسیر، همه آن‌ها این پیشگویی‌ها را به عنوان یک قدرت برتر می‌پرستند.

بخوانید: 10 مرگ فراموش‌نشدنی که در قسمت اول سریال‌ها دیدیم!

ما در ابتدا با کایانا با بازی جیسون موموآ و خانواده‌اش که شامل دو برادر، همسر و خواهر است آشنا می‌شویم. این خانواده که زمانی به حکومت مائوئی تعلق داشتند، اکنون جزو طردشدگان هستند و زندگی کوچ نشینی خود را در کئوآئی دارند. با این حال پادشاه مائوئی که عموی کایانا نیز هست، چند نفر را دنبال او و برادرانش می‌فرستد که خبر یک جنگ غیرمنتظره را بدهد. پادشاه معتقد است که این جنگ فقط با حضور کایانا به پیروزی می‌رسد و غیر از آن اتفاقی قرار نیست بی‌افتد. کایانا در ابتدا مخالفت خود را ابراز می‌کند اما در نهایت با یک دستکاری عاطفی، پادشاه موفق می‌شود که او را وارد جنگ کند و جنگ را ببرد. این اقدام دیوانه‌وار و حساب‌شده پادشاه باعث رخ دادن جنگ‌های بزرگی در آینده می‌شود و همین موضوع لرزه را به تن کایانا می‌اندازد.

شخصیت پردازی در دل سکانس

عمده تمرکز قسمت اول، بر گفتن اطلاعات و کمی شخصیت پردازی است. در این قسمت شخصیت کایانا خودش را در دل سکانس‌های مختلف تعریف می‌کند؛ مانند سکانس اول که با شکار کوسه، قدرت و جنگجو بودنش را به رخ کشید. اما این قدرت طلبی در قسمت اول در تک تک سکانس‌ها اشباع می‌شود. یعنی ما در طول این قسمت، به شکلی آگاهانه متوجه شدیم که سازندگان دارند با دل و جان می‌گویند که شخصیت Ka’iana قدرتمند است و هیچ حریف یا همتایی ندارد.

هرچند در اواخر قسمت تلاش می‌شود یکسری ضعف‌ها از این شخصیت به نمایش گذاشته شود اما به طور کلی آن اغراق بیش از اندازه را نمی‌تواند توجیه کند. همه این نقاط ضعف کوچک یک زنگ خطر است برای مخاطب که نکند در قسمت‌های بعدی نیز سازندگان بخواهند سرسری و بی جزئیات روایت را سپری کنند و شخصیت‌ها را به شکلی اغراق آمیز و غیر واقعی جلوه دهند. اما باید بگویم که قسمت دوم چنین فرضیه‌ای را رد می‌کند. (در مورد قسمت دوم جلوتر صحبت خواهیم کرد)

از بحث شخصیت پردازی که عبور کنیم، بازیگری یک تیم درجه یک و توانمند است. جیسون موموآ در نقش اصلی، بیشترین بار درام و هیجان را به دوش می‌کشد. انگار سطح بازیگری او با توجه به آثار اخیرش به شکلی جدید فرق کرده و در حال پیشرفت است. این بازیگر از تمام عناصر در دسترسش برای پردازش شخصیت خودش استفاده می‌کند. بدن ورزیده اما خسته او، به وضوح نشان می‌دهد که شخصیت کایانا، یک کهن الگو جنگجوی خسته است. کسی که آنقدر خون ریزی کرده که دیگر اینکار را بدون هدفی بزرگ انجام نمی‌دهد.

چشم‌های جسون موموآ نیز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. در همین قسمت اول توانست چندین حس مختلف را با چشم‌ها به مخاطب پشت صفحه منتقل کند. از اولین رویارویی با جنگجوهای پادشاه که به خوبی حس ترس را منتقل می‌کند، تا لحظه‌ای که نیزه چوبی به کنار صورتش برخورد می‌کند و خشم را به رخ می‌کشد. در اواخر قسمت نیز این حس به فقدان و ضعف تغییر پیدا می‌کند. او زمانی که می‌بیند توسط پادشاه رکب خورده، ناخودآگاه یک تصویر بزرگ از جنگ‌های پر از خون ریزی را تصور می‌کند و چشمانش یک حس فقدان و حقارت را منتقل می‌کند. اما این حس ناگهان به خشمی بی پایان تغییر می‌کند، آن هم زمانی که به پادشاه بابت حقه‌بازی‌اش خیره می‌شود.

جسیون موموآ از آن دسته بازیگرانی است که نگاه نافذ و بدنی خارق العاده دارد. او به جای یک انسان، بیشتر شبیه به اسلحه بدون ضامن است. موموآ در طول مدت بازیگری‌اش، عموما نقش‌های بسیار جدی، خشن و آلفا را داشته است. اما در این سریال، شاید برای معدود دفعاتی است که علاوه بر مشاهده یک جنگجوی قدرتمند، ما یک دل لطیف و با ملاحظه را شاهد هستیم.

نمایشی از خشونت و زیبایی

تیم کارگردانی سریال Chief of War، که شامل جسیون موموآ و توماس پاسیبت است، در این دو قسمت توانستند یک دنیای واحد با قوانین خودش را به نمایش بگذارند. بیشترین عنصری در این کارگردانی به چشم می‌آید تضاد است. عنصر تضاد یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین تکنیک‌های زیبایی شناسی هنر است. تضاد باعث می‌شود ذهن انسان به شکلی گسترده به دنیای هنر فکر کند. خوبی بدون بدی بی معنا است و بدی نیز بدون خوبی هیچ اهمیتی ندارد. این تضاد در سریال Chief of War به خوبی مشخص است.

به واسطه کارگردانی؛ ما در این دنیای عجیب به وفور شاهد عناصر خشونت و قدرت‌طلبی هستیم. در این جهان مردانی وجود دارند که مستقیما از غریزه‌ها و تمایلات انسان‌های اولیه برخوردارند. کسانی که قدرتشان در خشن بودنشان است و باید بتوانند به بدترین شکل حریفان خود را شکست دهند. سکانس مبارزه کایانا با پرتاب کننده نیزه، به خوبی این موضوع را نشان می‌دهد. مردی در این دنیا از مقبولیت برخوردار است که در مبارزه با مردان دیگر به شکلی وحشیانه پیروز شود.

از سوی دیگر پادشاهان هر کدام بیشتر از اینکه دنبال تشکیل یک حکومت یکپارچه باشند، به دنبال خون ریزی و شکست دادن یکدیگر هستند تا بتوانند ثابت کنند که قدرت از آن آنان است. هر پادشاهی که بیشتر بکشد، بیشتر طرفدار دارد و مردان جنگجوی بیشتری به آن ابراز وفاداری می‌کنند. اما آیا این خشونت غلو شده برای سریال کافی است؟

کارگردانان از طریق روایت و قاب‌بندی‌های خلاقانه عنصر لطافت و زیبایی را نیز به نمایش می‌گذارند. گویا که این دنیای پر از مرگ به چنین لطافتی برای تعادل نیاز دارد. از همان سکانس اول این موضوع مشخص است. کایانا بعد از شکار آن کوسه بزرگ، در اقدامی نمادین او را در آغوش می‌گیرد و او را می‌بوسد.

جلوتر نیز در هنگام مستقر شدن اعضای خانواده در کمپ خود، همسر کایانا در مورد بچه و علاقه‌اش به مادر شدن حرف می‌زند. یا حتی مراسم یادبود پدرشان در حکومت مائوئی نیز به خوبی عناصر عشق و خانواده را به تصویر می‌کشد.

این تضاد نه تنها در داستان و شخصیت‌ها مشخص است، بلکه در تصاویر و قاب‌بندی‌های سریال نیز بیداد می‌کند. جنگل‌های سر سبز و طبیعت‌های بکر، ناخودآگاه به مخاطب حس زیبایی را پیشکش می‌کند. اما در عین حال ما شاهد خون ریزی، جنگ و چهره‌ی رقت انگیز پادشاهان قدرت‌طلب نیز هستیم.

تنش شدت می‌گیرد

قسمت دوم این سریال، سرعتی فزاینده‌تر از قبل دارد. این قسمت توانست با عناصری که در قسمت قبل پایه‌گذاری کرده بود، روایتش را گسترده‌تر کند و شخصیت‌ها را در بحران جدی جنگ قرار دهد. این قسمت به طرز قابل توجهی داستان را پیش می‌برد و مخاطب را درگیر این حماسه می‌کند.

قسمت دوم به خوبی ضعف‌های قسمت اول را می‌پوشاند. در قسمت اول دو ضعف بزرگ را شاهد بودیم؛ یک اینکه مشخص نبود موقعیت زمانی دقیقا مال چه دوره‌ای است و دو اینکه سلسله مراتب اهمیت شخصیت‌ها مشخص نبود. اما هر دو مشکل در قسمت دوم برطرف می‌شود.

در قسمت اول به جز کایانا و خانواده‌اش، و شاه کاهکیلی مشخص نیست که شخصیت‌ها دیگر چه کسانی هستند و چه نقشی در طول داستان ایفا خواهند کرد. با این حال در قسمت دوم، بینندگان متوجه می‌شوند که کهومانو فرزند مخفی خواهر شاه کاهکیلی است.

هرچند که او در تمام عمر در سایه زندگی کرده، او هویت خودش را پیش کایانا فاش می‌کند. در اینجا کایانا و کهمانو با یکدیگر متحد می‌شوند؛ چراکه هر دو تحت تعقیب پادشاه مائوئی هستند.

درونمایه

در این سریال، یک مضمون اساسی در طول دو قسمت اول در مورد بحث عرفان و مذهب وجود دارد. مانند بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع جهانی، هاوایی‌های نیز مجموعه خدایان خاص خود را داشتند که قرن‌ها آن‌ها را می‌پرستیدند. برخی از این باور‌های مذهبی شامل پیشگویی‌هایی است که اغلب در راستای اهداف پادشاهان است. سریال دو دیدگاه مختلف در مورد این پیشگویی‌ها و مسائل فرا انسانی ارائه می‌دهد.

این سریال نشان می‌دهد که این خرافات ابزاری است برای پادشاه تا بتواند اهداف خودش را پیش ببرد. پادشاهان با مقدس شمردن این پیشگویی‌ها، مردمانشان را دستکاری عاطفی می‌کنند تا همیشه بتوانند مقبولیت را بین آن‌ها به دست بیاورند. کاری که پادشاه مائوئی پیش از این کرده بود. او تلاش کرد تا با انتقال این دیدگاه به دیگران، جنگجویان خود را برای جنگیدن آماده کند.

بخوانید: ۱۰ مینی سریال عالی که هیچ اپیزود بدی ندارند

از سوی دیگر این پیشگویی‌ها مانند یک درونمایه عمل می‌کنند؛ درونمایه‌ای که می‌گوید اتفاقات از قبل افتاده و انسان‌ها صرفا وسیله‌ای برای رخ دادن آن‌ها هستند. در واقع سرنوشت، چیزی است که از قبل نوشته و کسی نمی‌تواند آن را تغییر دهد. همچنین این دیدگاه به وضوح نشان می‌دهد که پادشاهان هاوایی و مردمانشان، تنبل و خشونت طلب هستند. آن‌ها سرنوشت را بهانه‌ای برای خون و خون ریزی می‌دانند و همچنین در نهایت با امیدوار بودن به یک منجی، از تلاش برای بهتر کردن این اوضاع خودداری می‌کنند.

این دیدگاه و عنصر عرفان در سریال رئیس جنگ در قالب یک شخصیت مرموز به نام Taula ظاهر می‌شود. در قسمت اول یکبار او را مقابل کایانا دیدیم و در قسمت بعدی با کاآهومانو ملاقات می‌کند. هنوز مشخص نیست که این شخصیت جسم واقعی دارد یا صرفا یک روح است که توسط افرادی که با آن‌ها صحبت می‌کند دیده می‌شود. دیدن سرنوشت این شخصیت و اینکه چگونه قرار است در داستان تاثیر داشته باشد، جالب خواهد بود.

مبارزات و خشونت

قسمت دوم این سریال نسبت به قسمت قبلی دارای سکانس‌های اکشن بیشتری است و سهم قابل توجهی از خشونت بی رحمانه روایت را به مخاطب ارائه می‌دهد.

سکانس‌های مبارزه در این سریال، به شکلی واقع گرایانه طراحی شده، طوری که انگار مخاطب به شکلی مستند گونه رقابت دو انسان شکارچی را می‌بیند. این سکانس‌ها با وجود اسلحه‌های سرد باستانی و کشنده، احساس قرون وسطی یا حتی مبارزات انسان‌های اولیه را به خوبی برای مخاطب تداعی می‌کنند.

از سوی دیگر، این سکانس‌های اکشن، صرفا برای پر کردن زمان سریال و یا به رخ کشیدن قدرت‌های بدنی بازیگران نیست؛ بلکه کمک بزرگی به پیشرفت داستان و کشاندن مخاطب به سمت پیچش‌های داستانی می‌کند. این سکانس‌ها مثل یک شخصیت جدا برای سریال عمل می‌کنند؛ شکل تدوین، فیلمبرداری و اجرای سکانس به گونه‌ای است به خوبی احساس خشم و پشیمانی را به شکل هم زمان به تصویر می‌کشد. کایانا که از حیله‌گری پادشاه مائوئی حسابی خشمگین شده، در مبارزات خود تلاش می‌کند احساس حماقت خود را پنهان کند.

بحران زمان و سرعت

شاید یکی از مهم‌ترین نقطه ضعف‌های سریال، همین بحران زمان و سرعت باشد. با وجود اینکه قسمت دوم از سرعت خوبی برخوردار بود اما پیش بینی می‌شود سریال در قسمت‌های آینده روند کندتری مانند قسمت اول داشته باشد. اصلی‌ترین دلیل این سرعت پایین، زمان محدود و بستر ناکافی برای روایت یک تاریخ پیچیده است.

روایتی که سریال قصد تعریف آن را دارد، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های تاریخی است که هر کسی قابلیت اقتباس از آن را ندارد. چراکه به عقیده خیلی‌ها، چنین تاریخی کمی پیچیده است و نیاز به زمینه چینی‌های گسترده اما هیجان انگیز دارد. چیزی که سریال هنوز نتوانست در آن موفق عمل کند.

با این وجود هنوز زود است که در مورد این قضیه بیشتر از این بحث کنیم؛ باید ببینیم که در قسمت‌های بعدی آیا این روند ارائه اطلاعات به مخاطب بهبود پیدا خواهد کرد یا اینکه قرار است مانند این دو قسمت، سرعت را فدای اطلاعات بیهوده کند.

در نهایت…

سریال Chief of War جدیدترین اثر پلتفرم Apple Tv+ یک درام تاریخی برگرفته از واقعیت است که تا کنون دو قسمت از آن منتشر شده است. این دو قسمت شامل شخصیت پردازی، تثبیت پیرنگ اصلی و ارائه درونمایه است. شخصیت‌ها واقعی و قابل همذات پنداری هستند؛ به خصوص شخصیت کایانا با بازی جسیون موموآ، می‌تواند باعث همدلی مخاطب شود. قسمت اول شروع امیدوارانه اما کندی داشت و صرفا ما را با فضا و اتمسفر سریال آشنا می‌کرد. قسمت دوم با وجود اینکه سرعت نسبتا خوبی داشت و توانست قلاب مورد نیاز را در داستان قرار دهد، اما این نگرانی را می‌کارد که نکند سریال درگیر بحران زمان و سرعت شود. باید منتظر قسمت‌های بعدی بمانیم و ببنیم در نهایت چه اتفاقی برای این سریال جاه‌طلب می‌افتد.

منبع

دانلود آهنگ
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

اشتراک گذاری