فیلمهایی هستند که تماشا میکنید، فراموش میکنید و سپس به زندگی روزمره بازمیگردید. مواردی نیز وجود دارند که روی بیننده اثر میگذارند، آنها سؤالاتی را مطرح میکنند، تخیل را برمیانگیزند و مدتها پس از نمایش با ما میمانند. امروز میخواهم برداشتهایم را از یکی از آن آثار استثنایی با شما به اشتراک بگذارم که حتی پس از گذشت این همه سال، هنوز هم میتواند با گستره، بینش و احساساتش برای مخاطب لذت خلق کند. این فیلمی است که با وجود گذشت پانزده سال همچنان در رده خود یک اثر ماندگار سینمایی باقی مانده است.
عنوان را فوراً فاش نمیکنم، زیرا سفر برای کشف آنچه این فیلم را بسیار خاص میکند به اندازه پایان آن مهم است. این داستانی است که تسلط بصری خارقالعاده، فیلمنامه جاهطلبانه و بازیهای متحرک را باهم ترکیب میکند تا چیزی را خلق کند که در نگاه اول ممکن است مانند یک پازل پیچیده به نظر برسد. با این حال، هرچه بیشتر در آن کاوش کنیم، عمق بیشتری در آن میبینیم – و این همان چیزی است که میخواهم درباره آن صحبت کنم.
آیا این هنوز یک رویا است یا واقعیت دارد؟
فیلم مورد نظر من در این یادداشت از ویجیاتو Inception (تلقین) ساخته فراموش نشدنی کریستوفر نولان است؛ بله این فیلمی است که من میخواهم امروز درباره آن بنویسم. این فیلم در 16جولای 2010 در سینماها نمایش داده شد و در راس این پروژه جاه طلبانه کریستوفر نولان، کارگردانی بود که پیش از آن با موفقیتهایی مانند سهگانه ماندگار «شوالیه تاریکی» و The Prestige (پرستیژ) شناخته میشد. اما Inception به سرعت به موفقیت مالی بزرگی تبدیل شد، به این شکل که با بودجه 160 میلیون دلاری، موفق شد 836 میلیون دلار در سراسر جهان به دست آورد.
نکته جالب توجه پیرامون این فیلم کریستوفر نولان آن است که منتقدان تقریباً در تمجید خود از تولید با کیفیلت این اثر اتفاق نظر داشتند و بر پیچیدگی و ماهیت تماشایی آن نیز تأکید ویژهتری داشتند. «Inception» با دریافت ۸۷ درصد نقدهای مثبت در Rotten Tomatoes و 91 درصد دریافت رضایت از سوی مخاطبان، خود را به اثری ویژه در کارنامه نولان تبدیل کرده است. علاوه بر این، تلقین فقط اثری نیست که به دلیل هیاهو مورد اشتیاق مخاطب اینترنتی باشد؛ چرا که در سال 2011، این تولید سینمایی برنده چهار جایزه اسکار، از جمله بهترین جلوههای بصری و تدوین صدا از 8 نامزدی خود در جوایز آکادمی شد.
در ادامه باید به بازیگران ویژه این فیلم اشاره کرد، اما چرا؟ چون بازیگران Inception در یک کلاس خاص قرار دارند. نقش اصلی داستان یعنی دام کاب را لئوناردو دی کاپریو بازی کرد و بازیگران دیگری مانند جوزف گوردون-لویت در نقش آرتور، الن پیج (اکنون الیوت پیج) در نقش آریادنی و تام هاردی در نقش ایمز او را در این داستان همراهی میکردند. و تکمیل کننده این ترکیب ماریون کوتیار بود. اما در این اثر نولان کیلین مورفی، کن واتانابه و مایکل کین هم بودند، پس باید اعتراف کنید که چنین تیم بازیگری خود به خود تاثیر بسیار خوبی بر جای میگذارد.
ما همچنین نمیتوانیم موسیقی هانس زیمر را فراموش کنیم که کاملاً بر تنش و احساسات همراه با لحظات کلیدی فیلم تأکید میکند. همه این عناصر، از بازیگران عالی تا موسیقی متن فوقالعاده، گرد هم آمدند تا اثری را خلق کنند که هنوز هم یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخ سینمای علمی تخیلی محسوب میشود. البته من در این شور و شوق با خیلیها شریک و هم نظر هستم.
آیا این هنوز واقعیت دارد یا یک رویا است؟
برای من، بیش از هر چیز، Inception اثری است که بسیار فراتر از مرزهای معمولی سینمای اکشن است. ما با فیلمی عمیقاً فلسفی روبرو هستیم که بیننده را وادار به تفکر و طرح سؤالات دشوار در مورد ماهیت واقعیت میکند. نولان با مهارت زیادی با ایده خواب به عنوان فضایی که در آن با هر چیزی که میتوان و ممکن است با آن بازی کرد، بازی میکند – اما در عین حال، همه چیز عواقبی دارد.
موضوع زمان که مشخصه اکثر آثار نولان است، در Inception اهمیت منحصر به فردی پیدا میکند. زمان در اینجا در لایههای زیادی جریان دارد و تفاوت در گذر آن بین سطوح رویا به عنصر اصلی طرح تبدیل میشود. این بازی با درک زمان نه تنها تنش ایجاد میکند، بلکه اجازه میدهد تا بازتابهای شخصی بیشتری از هر سکانس این فیلم داشته باشیم – برای مثال در مورد اینکه چقدر ما لحظات را بسته به موقعیت یا احساسات متفاوت درک میکنیم. نولان در این اثر خود مانند فیلم Interstellar یا Tenet، زمان را نه به عنوان پسزمینه، بلکه بهعنوان قهرمانی که سرنوشت شخصیتها را شکل میدهد و انتخابهای آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، در نظر میگیرد.
اما آنچه که در مورد Inception بسیار تاثیرگذار است، توانایی آن در ایجاد مرز بین ژانرها است. مانند ماتریکس در زمان خود، فیلم نولان چیزی فراتر از یک اکشن مهیج تماشایی با تعقیب و گریز و انفجار است. این یک داستان چند بعدی است که در سطوح مختلفی کار میکند – به معنای واقعی کلمه و مجازی. از درون نگری شخصیتها تا پرسشهایی در مورد ماهیت رویاها و واقعیت…
شیوهای که فیلم بیننده را از نظر احساسی درگیر میکند نیز چشمگیر است. این فقط یک پازل منطقی دیدنی نیست – بلکه داستانی پیرامون از دست دادن، پشیمانی و جستجوی رستگاری است. برای مثال رابطه کاب با مال همسر متوفی کاب، قلب فیلم است که به داستان وزن میدهد و حتی انتزاعی ترین مفاهیم را نیز فوقالعاده انسانی جلوه میدهد. من معتقدم که تا به امروز، «Inception» نه تنها یکی از مهمترین فیلمهای علمی تخیلی، بلکه یکی از آنهایی است که ما را ترغیب میکند تا به سینما بهعنوان چیزی فراتر از سرگرمی نگاه کنیم.
برای همیشه زنده
کریستوفر نولان را به درستی یکی از مهم ترین فیلمسازان سینمای معاصر میدانند و Inception بهترین گواه بر این امر است. هر بار که به آن باز میگردم، از این که چقدر همه چیز با دقت برنامه ریزی و اجرا شده بود، شگفت زده میشوم تا بیننده بتواند لایههای داستان را مانند سطوح یک رویا کشف کند.
با وجود گذشت 15 سال از اکران آن،Inception همچنان یک فیلم فوقالعاده تازه است. هیچ چیز در آن منسوخ نشده، برعکس، با گذشت زمان حتی ارزشمندتر میشود. مخاطب با هر بار تماشا، مانند یک موسیقی ماندگار خوب، دائماً نتها و ظرافتهای جدیدی را کشف میکند که با افزایش سن میتوان آنها را بیشتر مورد توجه قرار داد. امروز من این فیلم نولان را نه تنها بهعنوان یک شاهکار روایی، بلکه بهعنوان داستانی درباره احساسات، ضعفها و خواستههای انسانی میبینم که همچنان به لذت و الهام بخشیدن ادامه میدهد. توصیه میکنم آن را تماشا کنید و سپس چند بار دیگر این کار را انجام دهید، زیرا همیشه چیز جدیدی برای کشف وجود دارد…