logo logo

موضوع وبلاگ، اخبار و مجله نسل بعدی برای شما برای شروع به اشتراک گذاری داستان های خود از امروز!

فیلم و سریال

فیلم سوپرمن تا چه حد در پایه‌ریزی DCU جیمز گان موفق است؟‌

خانه » فیلم سوپرمن تا چه حد در پایه‌ریزی DCU جیمز گان موفق است؟

avatar
Author

نویسنده


  • 2025-08-24

در روزگاری که هواداری از دنیای سینمایی مارول پس از Avengers Endgame به دلیل افت کیفیت پروژه‌ها دشوار شده، طرفداری از دنیای دی‌سی هم کار ساده‌ای نیست؛ نه به‌خاطر ضعف آثار، بلکه به دلیل آشفتگی بی‌پایان روایت‌ها و تودرتویی خط‌های داستانی. با این همه، اکنون شاهد تلاشی تازه هستیم: آغاز دوباره‌ای برای دنیای سینمایی دی‌سی که این بار با نام DCU شناخته می‌شود. دومین تلاش کمپانی برای رقابت با جهان سینمایی مارول، این بار با هدایت جیمز گان و پیتر سفران. خبر ناخوشایند آنکه DCU نیز، درست مانند خود DCEU، از همان ابتدا با مشکلات مشابه دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ پروژه‌هایی که صرفاً اعلام می‌شوند اما به احتمال زیاد هرگز به مرحله ساخت نمی‌رسند. با این حال، این موضوع را می‌توان به آینده سپرد. آنچه اکنون اهمیت دارد، نخستین پروژه رسمی این جهان تازه است: فیلم سوپرمن، با نویسندگی و کارگردانی خود جیمز گان. آیا جیمز گان توانسته بناهای این جهان سینمایی تازه را به صورتی استوار بنا کند؟ در ادامه این مطلب به پاسخ این پرسش می‌پردازیم.

فیلم سوپرمن پیش از آنکه به نمایش درآید، با نبردی دشوار و شاید حتی ناعادلانه روبه‌روست. این فیلم نه‌تنها تازه‌ترین اقتباس سینمایی از یکی از محبوب‌ترین ابرقهرمانان تاریخ است، بلکه قرار است نقطه آغاز یک فرنچایز چندرسانه‌ای عظیم باشد که تاکنون صدها میلیون دلار روی آن سرمایه‌گذاری شده است. جیمز گان، فیلم‌ساز و هم‌اکنون هم‌مدیرعامل استودیوی تازه‌تأسیس دی‌سی استودیوز، بار سنگین راه‌اندازی جهان تازه‌ی دی‌سی (DCU) را تماماً بر دوش خود گذاشته است؛ چراکه هم نویسنده و هم کارگردان فیلم سوپرمن است. با توجه به سابقه موفق او در کارگردانی سه‌گانه Guardians of the Galaxy برای مارول و نیز The Suicide Squad، این انتخاب در نگاه نخست شرطی مطمئن برای موفقیت به‌نظر می‌رسد. اما زیر سایه مدیریت دیوید زاسلاو، مدیرعامل وارنر برادرز دیسکاوری، این پروژه بیش از هر زمان به یک ماجراجویی مرگ و زندگی شبیه شده است.

برای گان، موفقیت فیلم سوپرمن یک ضرورت حیاتی است؛ چراکه اگر این فیلم به توفیق چشمگیر نرسد، برنامه بلندپروازانه او با عنوان Gods and Monsters برای جهان دی‌سی، شاید هرگز به ثمر نرسد. زاسلاو تاکنون در هالیوود به شهرتی بحث‌برانگیز رسیده است: پروژه‌های کامل‌شده‌ای چون «بت‌گرل» را به‌طور کامل کنار گذاشته یا آثاری مانند Coyote vs. Acme را تنها برای سودی سریع به فروش رسانده است. اکنون، پس از شکست سنگین فرنچایز پیشین یعنی DCEU، زاسلاو به‌شدت نیاز دارد که برند دی‌سی همان جاذبه مالی و تجاری را پیدا کند که دنیای سینمایی مارول طی بیش از یک دهه به آن دست یافته است. هرچند MCU در سال‌های اخیر خود با مشکلات و عقب‌نشینی‌های فراوان روبه‌رو بوده، با این حال، سرنوشت دی‌سی شباهت عجیبی به گذشته یافته است؛ گویی تاریخ تکرار می‌شود، همان‌گونه که در سال ۲۰۱۳ نیز وظیفه‌ای مشابه بر دوش زک اسنایدر و فیلم Man of Steel گذاشته شده بود.

«سوپرمن» در تلاش برای راه‌اندازی یک فرنچایز تازه، تجربه‌ای بی‌سابقه را پیش روی مخاطب می‌گذارد: پرتاب ناگهانی او به دل جهانی پرهیاهو که از همان ابتدا قهرمانان و شروران بسیاری در آن به جنگ مشغول‌اند. رویکردی جاه‌طلبانه که در بهترین لحظات خود نویدبخش و پرشور است، اما در بدترین موقعیت‌ها می‌تواند تماشاگر را به کلی غریبه و دور از داستان احساس دهد.

سوپرمن جیمز گان

فیلم با یک متن یا Text Scroll آغاز می‌شود: «سه قرن پیش، نخستین موجودات ابرقدرت یا همان متا هیومن‌ها بر زمین ظاهر شدند. سه دهه پیش، نوزادی فرازمینی به زمین فرستاده شد و در مزرعه‌ای در کانزاس بزرگ شد. سه سال پیش، آن کودک اکنون بالغ، خود را به‌عنوان سوپرمن معرفی کرد؛ قدرتمندترین متا هیومن جهان. سه هفته پیش، او جلوی تهاجم کشور بوراویا به جارهنپور را گرفت و جنجال جهانی به‌پا کرد. سه ساعت پیش، ابرقدرتی به نام چکش بوراویا در شهر متروپلیس به سوپرمن حمله کرد. و سه دقیقه پیش، سوپرمن برای نخستین بار در زندگی‌اش شکست خورد.»

به ظاهر، شروع جذابی نیست. بخشی از این اطلاعات در خود فیلم روایت می‌شود و بخشی دیگر بی‌ربط به خط داستانی اصلی است. شاید طبیعی باشد که فیلم نخواهد یک بار دیگر داستان پیدایش سوپرمن را بازگو کند، اما پرسش اینجاست: چرا در همان نخستین اثر، جهانی چنین سنگین از پیشینه و تاریخچه به روایت تحمیل می‌شود؟ چرا باید از همان ابتدا جهان داستانی را به افسانه‌ای ۳۰۰ ساله گره زد، وقتی که هیچ ارتباطی با روایت فعلی ندارد؟ نیمه پایانی این متن هم در طول فیلم به‌سرعت برای تماشاگر آشکار می‌شود.

جیمز گان در نگارش فیلمنامه خود، رویکردی شبیه به یک سری کمیک تازه‌نشر را در پیش گرفته است؛ رویکردی که بی‌شک برای هواداران قدیمی جذاب خواهد بود، اما در عین حال راه چندانی برای مخاطبان تازه‌وارد باقی نمی‌گذارد تا با این شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند. این‌که کال-اِل پیش‌تر و خارج از قاب فیلم، هویت دوگانه خود به‌عنوان «کلارک کنت/سوپرمن» را تثبیت کرده، یک مسئله است؛ اما از همان ابتدای داستان، او نه‌تنها در رابطه‌ای عاشقانه با لوئیس لین (با بازی ریچل بروزنهان) خبرنگار دیلی پلنت قرار دارد، بلکه مدیرعامل دیوانه‌وار شرکت لکس‌کورپ، یعنی لکس لوتر (نیکلاس هولت)، هم بی‌سر و صدا نقشه‌ی سقوط او را می‌چیند. در تصمیمی خلاقانه اما بحث‌برانگیز، نقشه کلان لکس برای شکست دادن سوپرمن از همان آغاز در جریان است؛ هرچند که این دو هنوز در قاب فیلم حتی یک‌بار هم رودررو نشده‌اند. بدتر آنکه درک کلیت این طرح، تنها با رجوع به همان متن طولانی آغازین ممکن است.

گرچه گان پیش‌تر در فیلم‌های کمیک‌بوکی خود نشان داده بود که در کار با گروه‌های پرشمار شخصیت‌ها مهارت دارد، این بار تصمیم او برای پرکردن قاب با انبوهی از چهره‌های رنگارنگ، به‌منظور نمایش یک DCU پرجنب‌وجوش، در نهایت به قیمت کوتاه شدن زمان ارزشمند حضور خود سوپرمن تمام شده است. البته خوشبختانه همچنان این فیلم به‌طور واقعی داستان سوپرمن باقی می‌ماند؛ گان بیش از آن حرفه‌ای است که قهرمان اصلی را به حاشیه براند. مقصود دقیق‌تر این است که زمان روایی میان سه شخصیت محوری فیلم، سوپرمن، لوئیس و لکس، به‌گونه‌ای تقسیم شده که در عمل تعامل آن‌ها چندان پررنگ نیست. در واقع، این سه تنها در بخش پایانی فیلم است که به‌طور جدی کنار هم قرار می‌گیرند، آن‌هم به شکلی نه‌چندان عمیق. در نتیجه، بار اصلی پویایی روابط میان آن‌ها بیشتر بر دوش بازی‌های پرانرژی و درخشان بازیگران افتاده است تا آنچه روی کاغذ نوشته شده.

فیلم سوپرمن

مسئله دیگری که برای این فیلم به عنوان نقطه شروع یک جهان سینمایی تازه نگران‌کننده است، میزان قدرت لکس به عنوان شرور است. ما در حالی در فیلم اول یک فرنچایز هستیم که لکس از همان ابتدا توانایی خلق جهان‌های جیبی و حتی کلون کردن سوپرمن را دارد. سوپرمن به عنوان سنگ بنای این فرنچایز باید قهرمانی ویژه و منحصر به فرد باشد، اما لکس در همین فیلم اول موفق به ساخت نسخه دست‌آموز خود می‌شود؛ آن هم به قول خودش به سادگی. خب در این مقطع این سوال برای مخاطب پیش می‌آید که چرا اصلا لکس به جای یک کلون، دو کلون از سوپرمن نساخت تا پیروزی خود در این نبرد را حتمی کند.

وقتی خبر ریبوت دنیای سینمایی دی‌سی به هدایت جیمز گان به گوش رسید، بسیاری از هواداران به طرز قابل درکی هیجان‌زده شدند. انتظارات از همان ابتدا از DCU بالا بود،‌ خصوصا با توجه به صحبت‌های جیمز گان در رابطه با اهمیت فیلمنامه و درک بالایی او از روایت و داستان‌گویی. از آن جایی که دنیای سینمایی مارول هم روزگار خوشی را سپری نمی‌کند، بسیاری انتظار داشتند که DCU بتواند جایگزین MCU شود و ما را به روزهای اوج فیلم‌های ابر قهرمانی بازگرداند.

اما واقعیت آن است که این انتظارات غول‌آسا باید به زمین بازگردند. سوپرمنِ جیمز گان نقطه شروعی متزلزل برای DCU است. اما همزمان با کمی اغماض، می‌توان گفت این صادقانه‌ترین و خالص‌ترین تصویر از قهرمان نمادین دی‌سی از زمان ایفای نقش به‌یادماندنی کریستوفر ریو تاکنون است؛ دستاوردی که به‌تنهایی ارزش دیدن فیلم را دارد. با این حال، برای درک کامل موفقیت‌های گان، تماشاگر باید از میان آشفته‌ترین روایت‌پردازی او عبور کند.

منبع

دانلود آهنگ
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

اشتراک گذاری

لینک های مفید