جاسوسها افرادی هستند که در سایه فعالیت میکنند. عموم مردم اساساً نباید بدانند آنها چه کسانی هستند؛ شاید به همین دلیل است که شناختهشدهترین جاسوسهای دنیا، اغلب شخصیتهای خیالیاند؛ مانند جیمز باند، جیسون بورن و جک رایان. با این حال، گاهی پرده کنار میرود (چه از طریق خیانت و چه در گذر زمان) و ماجرای مأموران فاش میشود. در اینجا با ۱۰ داستان از جاسوسهایی روبهرو میشوید که اسرار زندگیشان روزی از دل محرمانهترین پروندهها بیرون آمده است.
جاسوسی از ترامپ

در تاریخ ۱۱ ژانویه ۲۰۱۷ میلادی، شبکه سیانان (CNN) گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه رؤسای سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده، رئیسجمهور منتخب وقت، دونالد ترامپ، را از وجود اسنادی آگاه کردهاند که نشان میداد روسیه اطلاعاتی درباره او در اختیار دارد.
ساعاتی بعد، رسانه بازفید (BuzzFeed) نسخه کامل پرونده را منتشر کرد. این اسناد شامل ادعاهایی تأییدنشده بود، از جمله اینکه روسیه در مسیر انتخاباتی ترامپ به او یاری رسانده، اطلاعاتی درباره رقبایش در اختیارش گذاشته و حتی در حوزه املاک و مستغلات، پیشنهادهای وسوسهانگیزی به وی داده است.
همچنین ادعا شده بود که سازمان امنیت فدرال روسیه (FSB) مدارک ویدیویی و صوتی رسواکنندهای از فعالیتهای غیراخلاقی ترامپ در سفرش به مسکو در اختیار دارد در ابتدا، گزارشها تنها به «یک مأمور سابق اطلاعاتی مورد اعتماد دولت آمریکا» اشاره داشتند. اما تنها یک روز بعد، خبرگزاری رویترز فاش کرد که نویسنده این پرونده شخصی به نام کریستوفر استیل، مأمور پیشین سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6)، بوده است.
روزنامه ایندیپندنت گزارش داد که استیل در سفارت بریتانیا در مسکو و پاریس تحت پوشش مأموریت دیپلماتیک فعالیت داشته و بنیانگذار شرکت اوربیس بیزینس اینتلیجنس (Orbis Business Intelligence) در لندن است.
در تاریخ ۱۲ ژانویه ۲۰۱۷، خبر رسید که استیل خانهاش را ترک کرده و به علت افشای پرونده، در مکانی نامعلوم پنهان شده است.
والری پلیم

والری پلیم (Valerie Plame) یکی از مأموران مخفی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) بود، هرچند تا پیش از افشای هویت او در صفحات روزنامه واشنگتن پست در سال ۲۰۰۳، برای بسیاری فقط یک کارمند عادی در واشنگتن به نظر میرسید.
پلیم طی مصاحبهای در برنامه «۶۰ دقیقه» توضیح داد که در عملیاتهای مقابله با اشاعه سلاحهای کشتار جمعی فعالیت داشته است. وظیفه او گردآوری اطلاعات و جذب مأمورانی بود که بتوانند مانع دستیابی کشورهای متخاصم یا گروههای خطرناک به تسلیحات هستهای شوند.
اما همه چیز زمانی پایان یافت که روزنامهنگار فقید، رابرت نواک، در یادداشتی افشاکننده، نام او را بهعنوان مأمور CIA منتشر کرد. مدتی بعد، ریچارد ال. آرمیتیج، معاون وقت وزیر خارجه، اعلام کرد که ناخواسته هویت پلیم را به نواک گفته است.
هیچ فردی به اتهام افشای هویت پلیم محاکمه نشد، هرچند وزارت دادگستری آمریکا تحقیقاتی را آغاز کرد تا مشخص شود آیا دولت جورج بوش برای انتقام از همسر پلیم، که از منتقدان جنگ عراق بود، عامدانه دست به افشا زده است یا خیر.
در روند همین تحقیقات، لوئیس اسکوتر لیبی، مشاور دولت، به اتهام شهادت دروغ، ارائه اظهارات کذب و ممانعت از اجرای عدالت محکوم شد.
پلیم اکنون در ایالت نیومکزیکو زندگی میکند.
الکساندر لیتویننکو

الکساندر لیتویننکو (Alexander Litvinenko)، مأمور پیشین سازمان امنیت فدرال روسیه (FSB)، در سال ۲۰۰۰ به بریتانیا گریخت. علت این فرار، بازداشتهای پیاپی او در روسیه بود، زیرا او و همکارانش مقامات بالادستی FSB را به صدور دستور قتل بوریس برزوسکی، بازرگان و منتقد سیاسی کرملین، متهم کرده بودند.
لیتویننکو پس از پناهندگی، زندگی خود را وقف افشاگری علیه ولادیمیر پوتین کرد. در تاریخ ۱ نوامبر ۲۰۰۶، او ناگهان بهشدت بیمار شد. پزشکان دریافتند که لیتویننکو با ماده رادیواکتیو پولونیوم-۲۱۰ مسموم شده است، سمی که همان روز در چای او ریخته شده بود.
او سه هفته بعد در اثر مسمومیت پرتویی جان باخت. تحقیقات رسمی دولت بریتانیا دو مأمور سابق روس، آندری لوگوی و دیمیتری کوتون را عامل این قتل اعلام کردند. هر دو اتهامات را رد کردند و روسیه از استرداد آنها خودداری کرد.
بر اساس نتیجه تحقیق رسمی دولت بریتانیا در سال ۲۰۱۶، احتمال قوی وجود داشت که دستور قتل لیتویننکو مستقیماً با تأیید ولادیمیر پوتین صادر شده باشد.
اتل روزنبرگ

اتل روزنبرگ (Ethel Rosenberg) یکی از شناختهشدهترین نامها در تاریخ فعالیتهای جاسوسی است، هرچند هنوز هم تردیدهایی درباره گناهکار بودن او وجود دارد. اتل به همراه همسرش، ژولیوس روزنبرگ، در سال ۱۹۵۱ به اتهام خیانت و انتقال اطلاعات محرمانه برنامه هستهای ایالات متحده به اتحاد جماهیر شوروی محکوم و به همراه همسر خود اعدام شد.
در دسامبر ۲۰۱۶، دو پسر خانواده روزنبرگ از باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا، خواستند تا مادرشان را بهطور رسمی تبرئه کند.
به گزارش پایگاه Atomic Archive، اتل روزنبرگ با نام اصلی اتل گرینگلس سال ۱۹۱۵ در شهر نیویورک به دنیا آمد. او تا پیش از ازدواج با ژولیوس به عنوان منشی کار میکرد. هر دو عضو حزب کمونیست آمریکا بودند که این موضوع در فضای پرتنش جنگ سرد به زیان آنها تمام شد.
شاهد کلیدی در پرونده علیه این زوج، برادر اتل، دیوید گرینگلس، بود که به سرقت اطلاعات مربوط به تسلیحات هستهای از آزمایشگاه لاس آلاموس در نیومکزیکو متهم شده بود. بر اساس اسناد منتشرشده در سال ۲۰۱۵، گرینگلس در شهادت اولیه خود در برابر هیئت منصفه، هیچ اشارهای به نقش خواهرش نکرده بود. او بعدها به نیویورک تایمز گفت که برای محافظت از همسر خود، در مورد اتل روزنبرگ دروغ گفته است.
ویرجینیا هال

ماجرای ویرجینیا هال (Virginia Hall)، جاسوس زن دوران جنگ جهانی دوم، چنان شگفتانگیز است که بیشتر به داستانهای سینمایی شباهت دارد. او در ۲۷ سالگی، بر اثر حادثهای در شکار، پای چپ خود را از زیر زانو از دست داد و برای همیشه از پای مصنوعی استفاده میکرد. نام مستعار او به خاطر این پای مصنوعی، «کاتبرت» بود.
طبق زندگینامه رسمی او در وبسایت سیا (CIA)، به دلیل همین نقص جسمی، اجازه ورود به وزارت امور خارجه را پیدا نکرد. در آغاز جنگ جهانی دوم، هال به عنوان راننده آمبولانس در فرانسه فعالیت کرد و سپس داوطلب پیوستن به سازمان عملیات ویژه بریتانیا (SOE) شد.
او در فرانسه شبکههای مقاومت را علیه اشغالگران نازی سازماندهی کرد. نازیها او را «خطرناکترین جاسوس متفقین» مینامیدند و برای دستگیریاش جایزه تعیین کردند، اما هرگز موفق نشدند.
پس از جنگ، هال به فعالیتهای مخفیانه در اروپا ادامه داد و در سال ۱۹۵۱ به سازمان سیا پیوست. او تا رسیدن به سن بازنشستگی اجباری (۶۰ سالگی) در این سازمان خدمت کرد.
اولگ گوردیوسکی

اولگ گوردیوسکی (Oleg Gordievsky)، مأمور سازمان اطلاعات شوروی (KGB)، در سال ۱۹۶۱ به این نهاد پیوست. اما از سال ۱۹۷۱ همزمان برای سازمان اطلاعات بریتانیا، امآی ۶ (MI6)، جاسوسی میکرد.
به گفته خودش، در سال ۱۹۸۵ ناگهان از مسکو پیامی دریافت کرد که باید فوراً به کشور بازگردد. او بعدها گفت: «وحشتی سرد در ستون فقراتم دوید، چون میدانستم که آن پیام درواقع حکم مرگ است.»
با وجود اطمینان MI6 از اینکه اولگ لو نرفته، او به مسکو بازگشت. وی در آنجا بیهوش و بازجویی شد، اما بازداشت رسمی رخ نداد؛ زیرا مقامات شوروی میخواستند او را هنگام تماس با مأموران بریتانیایی غافلگیر کنند.
فرار گوردیوسکی شبیه به صحنهای از فیلمهای جاسوسی بود. مأموران بریتانیایی نقشهای برای خروج او طراحی کردند و علامت فرار، خوردن غذای خاصی توسط یک مأمور انگلیسی در مکان مشخصی بود. در نهایت، او خود را به مرز فنلاند رساند، جایی که سه مأمور انگلیسی با خودرویی ویژه که فضای خالی در محل محور انتقال قدرت داشت، منتظرش بودند.
گوردیوسکی امروز در بریتانیا زندگی میکند و چندین کتاب درباره KGB نوشته است.
ملیتا نوروود

ملیتا نوروود (Melita Norwood) تقریباً تا پایان عمر از مجازات گریخت. او منشی «انجمن پژوهش فلزات غیرآهنی بریتانیا» بود و اطلاعات مربوط به فناوری متالورژی مرتبط با ساخت بمب اتم را به شوروی منتقل میکرد. نام رمزی نوروود «هولا» (Hola) بود.
هویت او در سال ۱۹۹۹ به دست واسیلی میتروخین، آرشیویست KGB، فاش شد. در آن زمان، نوروود ۸۷ ساله و مادربزرگی بازنشسته در جنوب شرق لندن بود.
او در مصاحبهای با بیبیسی گفت که به طور کلی با جاسوسی از کشور خود مخالف بوده، اما احساس کرده برای آرمان کمونیسم کار میکند. او گفت: «کاری که کردم نه برای پول، بلکه برای جلوگیری از شکست نظامی بود که با هزینهای سنگین، برای مردم عادی غذا، مسکن، آموزش و خدمات درمانی فراهم کرد.»
با وجود این اعتراف، وی هرگز تحت پیگرد قضایی قرار نگرفت و در سال ۲۰۰۵ درگذشت.
کیم فیلبی

کیم فیلبی (Kim Philby)، از مشهورترین نفوذیهای KGB در تاریخ، فرزند یک کاوشگر و مقام استعمارگر بریتانیایی در خاورمیانه بود. او حین تحصیل در دانشگاه کمبریج جذب سرویس جاسوسی شوروی شد.
طی یک سخنرانی در سال ۱۹۸۱ برای سازمان اشتازی آلمان شرقی که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، فیلبی گفت جایگاه اجتماعی بالایش بهترین پوشش برای فعالیت جاسوسی بوده است. او ادعا کرد انتقال اسناد محرمانه به روسها برایش ساده بوده، چون توانسته بود با یکی از بایگانهای MI6 دوست شود و به راحتی اسناد را از آرشیو بیرون ببرد.
فیلبی در سال ۱۹۵۱ از MI6 کنار گذاشته شد زیرا مقامات به او مشکوک بودند، اما در سال ۱۹۵۵ تبرئه گردید و به عنوان روزنامهنگار به بیروت رفت؛ البته در پوشش خبرنگار، همچنان برای KGB فعالیت داشت.
در سال ۱۹۶۳، وی بار دیگر تحت نظر اطلاعات بریتانیا قرار گرفت و سرانجام به شوروی گریخت و در مسکو اقامت گزید. او در سال ۱۹۸۸ درگذشت
هریت تابمن

هریت تابمن (Harriet Tubman) با رهایی صدها برده از طریق شبکه زیرزمینی آزادی موسوم به Underground Railroad در تاریخ آمریکا جاودانه شد. او خودش در سال ۱۸۴۹ از بردگی گریخت و بین سالهای ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۰ دستکم ۱۹ بار برای نجات حدود ۳۰۰ برده دیگر به جنوب بازگشت.
اما تابمن تنها یک راهنمای آزادی نبود؛ او جاسوس نیز بود. در دوران جنگ داخلی آمریکا، وی به عنوان آشپز و پرستار خدمت کرد. پس از صدور اعلامیه آزادی بردگان در سال ۱۸۶۳، تابمن بهطور رسمی به ارتش اتحادیه پیوست.
به گزارش انجمن تاریخی هریت تابمن، او به عنوان پیشاهنگ و جاسوس مأمور شد تا مسیرهای فرار بردگان را طراحی کند. در عملیات معروف «یورش رودخانه کومبی»، تابمن رهبری ۱۵۰ سرباز سیاهپوست را بر عهده داشت و موفق شد ۷۵۰ برده را در کارولینای جنوبی آزاد کند.
رابرت هنسن

به مدت ۲۲ سال، رابرت هنسن (Robert Hanssen) اسرار ایالات متحده را به اتحاد جماهیر شوروی و سپس فدراسیون روسیه میفروخت. در گزارشی از وزارت دادگستری آمریکا، از این واقعه به عنوان «بدترین فاجعه اطلاعاتی تاریخ ایالات متحده» یاد شده است.
هنسن مأمور اداره تحقیقات فدرال (FBI) بود و تنها سه سال پس از پیوستن به سازمان، در سال ۱۹۷۹، فروش اطلاعات محرمانه را آغاز کرد. در گزارش وزارت دادگستری آمده است: «هنسن اطلاعات را در روند عادی وظایف مدیریتی خود جمعآوری میکرد؛ اطلاعاتی که بر روی میزش قرار میگرفت یا در گفتگو با همکارانش مطرح میشد.»
او حتی دادههایی از سامانههای الکترونیکی FBI، شامل هویت مأموران اطلاعاتی آمریکا، را دانلود کرده بود. هنسن بعدها به بازپرسها گفت انگیزهاش صرفاً مالی بوده و قصد داشته «کمی پول دربیاورد» و در نهایت حدود ۱.۴ میلیون دلار وجه نقد و الماس به دست آورد.
او اسناد فوقمحرمانه را در زیر پلی کوچک بر فراز رودخانه Wolftrap Creek در وینای ایالت ویرجینیا پنهان میکرد تا مأموران روس آنها را بردارند. هنسن در سال ۲۰۰۱ دستگیر شد و اکنون مجازات ۱۵ سال حبس خود را در زندان سوپرمکس در ایالت کلرادو میگذراند.