جذابترین سکانسهای مرتبط با «کلیسا» در فیلمها و سریالهای ایرانی به بهانه فرارسیدن کریسمس | هرجا که روم صاحب آن خانه تویی
در فیلمها و سریالهای مختلف ایرانی، بارها آثاری متمرکز بر زندگی مسیحیان ساکن ایران ساخته شده. در بعضی آثار روی مواجهه مسلمانها و مسیحیان و این معنای عمیق که مذهب عشق، مسیحی و مسلمان نمیشناسد تاکید زیادی شده است. سکانسهای کلیسا در بعضی از این آثار تاثیر بسیار زیادی رویمان گذاشتهاند و بعضیهایشان هنوز در ذهنهایمان ماندهاند. یادآوری این سکانسهای خاطرهانگیز در روز عید کریسمس خالی از لطف نیست.
به گزارش فیلمنیوز، سکانسهای کلیسا در فیلمها و سریالهای ایرانی بیش از اینهاست اما سعی کردهایم از میانشان دست روی اثرگذارترینها بگذاریم.
اکسیدان | حامد محمدی | 1396
در فیلم «اکسیدان» چند سکانس مهم و کلیدی فیلم در کلیسا اتفاق میافتد.
در فیلم «اکسیدان» به کارگردانی حامد محمدی، برای اولین بار با کلیسا شوخی میشد. ماجرا از این قرار بود که شخصیت اصلان با بازی جواد عزتی برای اینکه بتواند ویزا بگیرد و از ایران برود تا دنبال نامزدش بگردد مجبور بود دست به کارهای عجیب بزند. به توصیه یک قاچاقچی به اسم بهمن، وانمود میکرد مسیحی است و نمیتواند در ایران دینش را حفظ کند. برای همین هم به همراه بهمن سر از کلیسا درمیآوردند و لباسهای کشیش را به زور از تنش در میآوردند تا اصلان خودش را یک پدر روحانی جا بزند. وقتی پای پلیس به میان میآمد اصلان مجبور میشد در کلیسا بماند و در مراسم مختلف شرکت کند تا بهمن بتواند مدرکی برای خروج از کشور او جور کند. حضور جواد عزتی با لباس کشیش در کلیسا، اعتراف کردن و شرکتش در غسل تعمید تضاد بامزهای را ایجاد کرده بود و بخش مهمی از موقعیتهای کمدی سریال در همین کلیسا شکل میگرفت.
معصومیت از دست رفته | داوود میرباقری | 1382
داودمیرباقری در سریال «معصومیت از دست رفته» سکانسهای تاثیرگذاری را در کلیسا جلوی دوربین برده است.
علاقه زنی مسیحی به نام ماریا به مردی مسلمان به نام شوذب، محور اصلی داستان «معصومیت از دست رفته» به کارگردانی داوود میرباقری است. ابتدای این سریال ماریا را در کلیسا میبینیم که نشسته و به درگاه خدا دعا میکند تا درد عشق نامتعارف او را به شوذب درمان کند. او معتقد است مذهب عشق، مسیحی و مسلمان نمیشناسد اما برای دیر به معنای اسارت در چنگال شیطان است. او تمام تلاشش را میکند تا از این عشق چشم بپوشد اما نمیتواند. در یکی از سکانسها میبینیم که همه درحال نیایش هستند و وقتی ماریا به جای آمین گفتن از خدا میخواهد درد عشقش را برطرف کند، همه بخصوص مادر روحانی به او بد نگاه میکنند. ماریا مدام مقابل مجسمه عیسی مسیح زانو میزند و از انسانیت و عشق میگوید. این رنج و آگاهی رفته رفته او را به موقعیت جدیدی در زندگیاش میرساند.
سفر سبز | محمدحسین لطیفی | 1381
در سریال «سفر سبز» شاهد پیوند جالبی بین ادیان هستیم.
در سریال «سفر سبز» بخشی از ماجرا به بینایی چشمان دختری مسیحی به نام آنا مرتبط است؛ دختر پدر روحانی کلیسا به نام سرکیس که سالها قبل پسرش در جبهه شهید شده است. آنا در بیروت تحت تاثیر انفجارها بیناییاش را از دست داده و به درک جدیدی از زندگی رسیده. او را بارها در کلیسا درحال نیایش میبینیم. شبی که قرار است روز بعدش به بیمارستان برود تا بار دیگر تحت عمل جراحی قرار بگیرد، کنار پیانوی کلیسا مینشیند و با پدرش درباره درکی که از زندگی در نابینایی به دست آورده حرف میزند. یکی از سکانسهای درخشان این فیلم جایی است که آنا بعد از عمل جراحی بیناییاش را به دست نمیآورد. پدرش سرکیس در کلیسا دعا میکند و حاجرضا، دوست سرکیس به پشتبام میرود و سجاده پهن میکند و همزمان از خدا گلایه میکند که چرا بینایی آنا را به او پس نداده است. همزمانی این دو نوع نیایش در کلیسا و پشتبام، موقعیت بسیار درخشانی و به یادماندنی ایجاد کرد و هنوز از ذهنها بیرون نرفته است.
دیدار | محمدرضا هنرمند | 1373
کلیسا در فیلم «دیدار» یکی از لوکیشنهای اصلی است.
در فیلم «دیدار» به کارگردانی محمدرضا هنرمند شاهد عشق یک دختر مسیحی به پسری مسلمان بودیم؛ دختری که خانوادهای بسیار مذهبی دارد و پیوندشان با کلیسا بسیار زیاد است. دختر به خاطر علاقه به یک مسلمان به مشکل زیادی برمیخورد و نمیتواند دست به انتخاب درست بزند. در یکی از سکانسها به کلیسا میرود و برای موقعیتی که در آن قرار گرفته دعا می کند. وقتی پدر روحانی با او صحبت میکند، به جای اینکه آرام شود با او بحث میکند و با قهر از کلیسا بیرون میرود. درست همان شب است که خانوادهاش در موشکباران از دنیا میروند و برادرش هم از شوک زیاد، به افسردگی دچار میشود. پیوند آنها با کلیسا کماکان حفظ می شود و پدر روحانی سعی میکند آرامش را به خانوادهشان برگرداند اما دختر فقط در کنار پسر است که میتواند حس خوبی داشته باشد. سکانس کلیسا در این فیلم با تردید و احساس عجز دختر گره خورده است.
از کرخه تا راین | ابراهیم حاتمیکیا | 1371
یکی از سکانسهای تاثیر گذار از کرخه تا راین حضور سعید در کلیسا ست.
در فیلم «از کرخه تا راین» محور اصلی فیلم یک مجروح شیمیایی به نام سعید است که بیناییاش را از دست داده و برای عمل چشمهایش به آلمان اعزام میشود. در آلمان متوجه میشود مشکلش فقط بینایی نیست و به سرطان خون مبتلا شده است. تمام شب را در کنار کرخه راه میرود و گریه میکند. صبح وقتی همه برای نیایش به کلیسا رفتهاند متوجه میشوند کسی در گوشه کلیسا سرفه میکند. سعید که آنجا مسجدی پیدا نکرده تا با خدا رازونیاز کند، شمعهای کلیسا را برای خودش گوشهای چیده و روی زمین نشسته و دعا میخواند. شیوه دعا خواندن سعید روی زمین کلیسا بسیار متفاوت با دیگران است اما از آنجایی که مطمئن است خدا را همه جا میتوان پیدا کرد، چنان به آرامش رسیده که همه از دیدن او فقط مکث میکنند و به معنای مهمی میرسند.
ثبت دیدگاه
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند *نظرات (0)
هیچ نظری ثبت نشده است.