زندگی در محیط نامناسب، قرار گرفتن تحت خشونت خانگی، تحقیر شدن و سرخوردگی توسط خانواده و ناتوانی در بروز خود در دوران کودکی و نوجوانی اهمیت زیادی دارد. کودکانی که تحت این شرایط بزرگ شدهاند، تا پایان عمر با مشکلاتی روبهرو هستند و خیلی از آنها نمیتوانند راه درست زندگی را پیدا کنند. بسیاری از فیلمها و سریالها با تمرکز روی قهرمانهایی ساخته شدهاند که به خاطر مشکلات دوران کودکی، یا افسرده و بیمار شدهاند یا دست به انتقام زدهاند و عصیانگری کردهاند. «پیر پسر» به کارگردانی اکتای براهنی یکی از همین آثار است؛ زندگی در خانوادهای که هیچ نظمی ندارد و تحقیر شدن مداوم توسط پدر، خشمی درون شخصیتها به وجود آورده که بزرگسالی آنها را هم تحت تاثیر قرار داده است.
به گزارش فیلمنیوز، به بهانه درخشش «پیر پسر»، در این پرونده سراغ قهرمانهایی رفتهایم که به خاطر شرایط خانوادگی یا رفتار خانواده، سرخورده، بیمار یا انتقامجو شدهاند.
افعی تهران | آرمان | سامان مقدم | 1402
«آرمان» برای انتقام از مادرش تبدیل به یک قاتل میشود.
در سریال «افعی تهران» که براساس فیلمنامه پیمان معادی به کارگردانی سامان مقدم ساخته شد، با منتقد و کارگردانی به نام آرمان بیانی مواجه بودیم که میخواست در پنجاه سالگی اولین فیلمش را درباره قاتلی زنجیرهای به نام افعی تهران بسازد. شنیدن خبر مرگ پدر و اجبار برای نگهداری از پسر، آنهم درست زمان کلید خوردن فیلم، چنان تاثیری روی او میگذاشت که سراغ تراپیست میرفت. مدام برای تراپیست تعریف میکرد که فردی شکستخورده است و این شکست را به مشکلات دوران کودکیاش ربط میداد. در تصاویری که از کودکی داشت، ردپای خشونت پدرش دیده میشد. پدر مدام او را تنبیه میکرد و به انباری میانداخت. او به قدری میترسید که جایش را خیس میکرد و مادر هم مقابل خشونت پدر نمیایستاد. گذشته تلخ آرمان باعث شده بود نسبت به همه افرادی که کودکان را آزار میدهند، خشم داشته باشد و دست آخر مشخص میشد قاتل زنجیرهای تحت عنوان افعی تهران خودش بوده است و به هرکس میخواسته به بچهای آسیب برساند نزدیک میشده و او را به قتل میرسانده است.
خونسرد | کسرا | امیرحسین ترابی | 1401
سرکوب «کسزا» در «خونسرد» موجب میشود تا او در بزرگسالی دست به طغیان بزند.
در سریال «خونسرد» به کارگردانی امیرحسین ترابی، کسرا با بازی امیر آقایی یک پزشک پزشکی قانونی بود که به تنهایی به مجری قانون تبدیل میشد و مجرمانی را که از محاکمه تبرئه میشدند به سزای اعمالشان میرساند. علت اصلی این اقدام به قتلها به کودکی او برمیگشت. کسری در کودکی شاهد قتل مادرش توسط پدرش بود و این تصویر هیچگاه از ذهنش پاک نمیشد. این تروما همیشه در ذهنش مانده و او را به فردی در ظاهر آرام اما در باطن انتقامجو بدل کرده بود. به همین دلیل هم تشکیلاتی ترتیب میداد و افرادی را که به نحوی به زنان و دختران آسیب میزنند را به قتل میرساند. نکته مهم اینکه خواهرش هم در کودکی شاهد قتل مادر بود و این خشونت خانگی به نحوی روی زندگی او هم اثر گذاشته بود. او به مشکلات روحی و روانی زیادی دچار بود و دروغهای همسرش هم به این بحران روحی دامن میزد. تا اینکه در قسمتهای پایانی بالاخره دست به کار میشد و همسرش را به قتل میرساند. کسری سر میرسید و روی قتلی که خواهرش انجام داده بود سرپوش میگذاشت.
پیرپسر | علی | اکتای براهنی | 1400
«علی» در «پیرپسر» به دلیل سزکوبهای پدرش به فردی سرخورده تبدیل میشود.
در فیلم «پیر پسر» به کارگردانی اکتای براهنی، علی با بازی حامد بهداد، سالهاست که تحقیرها و آزارهای پدر را تحمل کرده است. این سرکوب طولانیمدت، منجر به انباشت خشم و اندوهی عمیق در وجود او شده از او فردی منزوی و درونگرا ساخته است. علی توانایی ابراز خشم ندارد و تمام بغضهایش را فرو میخورد. نمیتواند مقابل پدر بایستد و حتی نمیتواند به کشتن او فکر کند. علی در کودکی شاهد یک قتل در خانه پدری بوده و هیچگاه نتوانسته است با آن کنار بیاید. پدر نه تنها مادر را از علی گرفته که در نوجوانی هم اجازه نداده است سراغ علایقش برود. علی مدام سرخورده شده و حتی در محل کار هم نمیتواند مقابل زور دیگران بایستد. حالا که در آستانه میانسالی قرار دارد، پدر باز هم مقابلش میایستد و اینبار میخواهد عشقش را تصاحب کند. علی کوتاه نمیآید اما توانایی انجام کاری هم ندارد. دستهای زخمی او در نقطه پایانی، به نمادی برای دستبسته بودن همیشگی او بدل میشود و تلاش او برای انتقام بالاخره پس از سالها جواب میدهد. این مشکلات درباره شخصیت رضا، برادر علی هم به نوع دیگری بروز پیدا کرده است. رضا تمام مدت آرزوی قتل پدر را در سر میپروراند و او را عامل اصلی شکستهایش میداند.
شنای پروانه | حجت | محمد کارت | 1398
شرایط خانواده و محله از «هاشم» در شنای پروانه یک یاغی میسازد.
جواد عزتی در فیلم «شنای پروانه» نقش برادر یک زورگیر خلافکار را ایفا میکرد که به خاطر قتل همسرش به زندان میافتاد. او ابتدای فیلم به خاطر پخش شدن عکس استخر همسرش در فضای مجازی او را به قتل میرساند و حجت به خونخواهی عروسشان و برای گرفتن رضایت برای برادرش قیصروار وارد میدان میشد تا راز انتشار عکس را بفهمد. او شباهتی به برادرش نداشت و اتفاقا مردی آرام و سربهراه بود. برای فهمیدن ماجرا دست به هرکاری میزد و خالصانه از برادرش دفاع میکرد اما در پایان میفهمید برادرش در گذشته چه بلاهایی به سرش آورده و چندبار زندگیاش را به خطر انداخته و حتی حاضر به مرگ او شده است. وقتی حجت به واقعیت برادرش پی میبرد، زندگی برایش سیاه میشد و دست به عصیان میزد. با جاساز کردن مواد در خانه برادرش کاری میکرد که حتما اعدام شود. نهایتا به جایی میرسید که در کمال آرامش منتظر اعدام برادرش میماند.
متری شیشونیم | ناصر خاکزاد | سعید روستایی | 1397
ناصر خاکزاد در «متری شش و نیم» به دلیل شرایط خانوادهاش وارد کار خلاف میشود.
ناصر خاکزاد در فیلم «متری شیشونیم» بزهکاری بود که به خاطر فروش گسترده شیشه، تحت تعقیب پلیس قرار میگرفت. رسیدن او به این جایگاه مستقیما به فقر او در دوران کودکی برمیگشت. ناصر در خانوادهای بسیار فقیر رشد کرده و با خرده فروشی مواد شروع کرده و نهایتا به یک کارتل مواد مخدر تبدیل شده بود؛ شخصیتی که بارها از دست پلیس فرار کرده و با اسامی مختلف پروندههای زیادی داشت. نکته قابل توجه درباره ناصر این بود که تمام مشکلاتش را با عقدههای دوران کودکیاش مرتبط میدانست؛ به زندگی در کوچهی بنبست و تنگی که خودش میگفت مجبور بودهاند یکی یکی از آن عبور کنند. او تمام مدت تلاش کرده بود زندگی خانوادهاش را سروسامان دهد و حالا که آنها به جایی رسیده بودند نمیخواست مجددا به همان نقطه زیر صفر برگردند.
مغزهای کوچک زنگزده | شاهین | هومن سیدی| 1396
«شاهین» با بازی نوید محمد زاده در «مغزهای کوچک زنگ زده» نماد یک جوان عقدهای است.
شاهین با بازی نوید محمدزاده از نظر ذهنی عقبمانده است. زخمی عمیق روی پیشانیاش دیده میشود و دندانهایش تا حدی جلوست. موهایش را کوتاه میکند و همیشه تاکید دارد که روی زخم پیشانیاش را بپوشاند. چهره شاهین کاملا مشکلات ذهنیاش را به نمایش میگذارد. او در خانوادهای خلافکار در حلبیآباد زندگی میکند و باوری عمیق به برادرش دارد. همواره سعی میکند دنبالهروی او باشد. هیچ وقت به ذهنش هم نمیرسد که برادرش به او دروغ گفته و هویتش را از او پنهان کرده. شاهین همواره تحت نفوذ برادرش بوده و مدام از توسری میخورده و به همین دلیل هم هیچوقت نتوانسته روی پای خودش بایستد. پس از کشف راز زندگی برادر، رفتار شاهید در نیمه دوم فیلم تا حدی متفاوت میشود و شاهین از فردی دنبالهرو به قهرمان زندگی خودش تبدیل میشود تا جایی که مقابل برادرش میایستد.
برادرم خسرو | خسرو | احسان بیگلری | 1394
«خسرو» به دلیل نادیده گرفته شدن به اختلال دو قطبی گرفتار میشود.
خسرو با بازی شهاب حسینی، جوانی مبتلا به بیماری دوقطبی است. او از کودکی تحت سلطه پدر و بعدها برادری سختگیر بزرگ شده و هیچ وقت نتوانسته است به آنچه در زندگی میخواسته برسد. حالا با اینکه در سنی است که باید مستقل زندگی بگذراند اما به خاطر بیماریاش به شدت به خواهرش وابسته است و بدون حضور ا و نمیتواند زندگی کند. خواهرش مجبور است به سفری برود و خسرو باید مدتی در خانه برادر سختگیرش زندگی کند. زندگی ناصر، برادر بزرگتر خسرو دارای نظم و ترتیب زیادی است و مدام ساعتهایش را با مطالعه و گوش دادن به موسیقی فاخر میگذراند و نمیتواند بینظمی را تحمل کند. خسرو اما با ورودش به خانه ناصر سبک دیگری از زندگی را به همراه میآورد؛ سبکی که با استقبال همسر و پسر ناصر روبهرو میشود اما او را به شدت میرنجاند. همین هم باعث میشود رودرروی خسرو بایستد و او را ضعیف و ضعیفتر کند. در بخشی از فیلم از روی عکسها متوجه میشدیم علت بیماری خسرو، به رفتار پدرش برمیگردد. او مدام بین خسرو و برادرش فرق میگذاشته و خسرو از کودکی هیچوقت به حساب نمیآمده است.
پرویز | پرویز | مجید برزگر | 1390
رفتارهای نامناسب پدر در «پرویز» باعث طغیان او علیه پدرش میشود.
در فیلم «پرویز» مجید برزگر، کاراکتر اصلی، میدی تنها و میانسال به نام پرویز است. او به خاطر وزن بالایی که دارد در زندگی روزمرهاش با سختی روبهرو است. سعی میکند به همه کمک کند و آزاری برای کسی نداشته باشد اما دیگران مدام در کارش دخالت میکنند و ابایی از تحقیر کردنش ندارند. بیشتر از همه، این تحقیر از سوی پدرش متوجه اوست. مدام به او امر و نهی میکند، از او ایراد میگیرد و طوری رفتار میکند که انگار پرویز در آن خانه اضافه است و بهطور کلی در زندگی به هیچ جایی نرسیده. بعد از اینکه پدرش تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد از پرویز میخواهد خانهاش را ترک کند و اصرارهای پرویز برای اینکه اجازه دهد باز هم همانجا بماند فایدهای ندارد. پدر با جدیت و خشم او را از خانه بیرون میکند و با فرستادنش به خانهای که به ویرانه شباهت دارد، بار دیگر او را حقیر میشمارد. از آن به بعد نگاه اهالی شهرکی که در آن زندگی میکند به او عوض میشود. همه از او میخواهند شهرک را ترک کند و با مثل یک بیگانه رفتار میکنند. این رفتارهای پر از خشم و تحقیر، باعث میشود پرویز مرحله به مرحله از انسانی مهربان فاصله بگیرد. ابتدا سگها و گربهها را میکشد و بعد تصمیم به قتل صاحبکار و پدرش میگیرد. در پایان فیلم روی صندلی پدرش مینشیند و قدرتش را به رخ او میکشد.