logo logo

موضوع وبلاگ، اخبار و مجله نسل بعدی برای شما برای شروع به اشتراک گذاری داستان های خود از امروز!

اخبار مهم

آنالیز قسمت اول سریال «بامداد خمار» که اقتباسی است از رمان مشهور دهه هفتاد | سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت‌

خانه » آنالیز قسمت اول سریال «بامداد خمار» که اقتباسی است از رمان مشهور دهه هفتاد | سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

قسمت اول «بامداد خمار»، دوشنبه 28 مهر منتشر شد و جذابیت آن در نقطه شروع، باعث شد مخاطبان نفس راحتی بکشند و سر ذوق بیایند. نرگس آبیار برای اقتباس از این رمان، به پرمخاطب بودن آن توجه بسیاری نشان داده و سعی کرده است برخلاف «سووشون»، پایبندی کامل به رمان را کنار بگذارد و آن را به شیوه‌ای که خاص یک سریال است و مخاطبان می‌پسندند بازنمایی کند. شیوه بازنمایی و روایت، انتخاب بازیگران، طراحی صحنه و لباس، توجه به جزئیات و همچنین استفاده از موسیقی و … در قسمت اول با استقبال زیادی روبه‌رو شده است.

به گزارش فیلم‌نیوز، به بهانه شروع انتشار سریال «بامداد خمار» به کارگردانی نرگس آبیار در پلتفرم شیدا، مروری داریم بر حال‌وهوای قسمت اول آن.

«بامداد خمار» در گام اول توانست نظر مخاطبانش را جلب کند.آبیار در «بامدادخمار» با نگاهی سینمایی دست به اقتباس از این رمان زده است.

شیوه اقتباس | نرگس آبیار در «بامداد خمار» برخلاف شیوه اقتباس در «سووشون» وارد عمل شده است. او در «سووشون» موبه‌مو ماجراهای آن را روایت می‌کرد و حتی بلندترین دیالوگ‌ها را هم از قلم نمی‌انداخت اما در «بامداد خمار» شاهد روایتی کاملا دراماتیزه شده برای تصویر هستیم. در قسمت اول بعضی ماجراها تغییر کرده و کارگردان به عمد، بسیاری از جزئیات غیرضروری را کنار گذاشته است. به همین دلیل هم با سریالی شسته‌ورفته طرفیم که در کلیات به واقعیت موجود در رمان پایبند است اما در جزئیات بیشتر منطبق با سلیقه کارگردان و شناخت او از مخاطبان سریال پیش رفته است. ابتدای رمان با جروبحث سودابه و مادرش بر سر ازدواج او با پسری که تناسبی با خانواده آنها ندارد شروع می‌شود. در رمان صحبتی از سال 1363 و موشک‌باران نیست و حتی ماجرای سفر به یزد و آژیر قرمز و این مسائل هم جایی ندارد. عمه محبوبه، در اتاقی رو به حیاط در منزل برادرش زندگی می‌کند و مادر سودابه برای اینکه او بتواند داستان عمه را بشنود او را از اتاقش به خانه‌شان می‌آورد اما در سریال، عمه محبوبه خانه‌ای مستقل دارد و خانواده سودابه برای فرار از موشک‌باران عازم یزد هستند. نرگس آبیار درباره شیوه مواجهه محبوبه با رحیم هم کاملا سینمایی برخورد کرده است. در داستان اصلی، محبوبه تنهایی به مغازه نجار می‌رود و با او رودرو حرف می‌زند. دیالوگ‌هایش با رحیم تا حدی متفاوت است از آنچه در سریال می‌بینیم. این تغییرات کاملا به نفع انتقال احساسات در سریال است و باعث شده‌ در پایان قسمت اول با سکانسی بسیار اثرگذار مواجه شویم.

«بامداد خمار» در گام اول توانست نظر مخاطبانش را جلب کند.نویدپورفرج بی‌شک نزدیک‌ترین و بهترین انتخاب برای کاراکتر «رحیم نجار» بود.

انتخاب بازیگران بر مبنای رمان | داستان با شخصیت سودابه شروع می‌شود؛ دختری که در نسخه‌ی رمان، پانزده ساله است. شاید انتخاب المیرا دهقانی چندان متناسب با واقعیت رمان نباشد اما از آنجایی که محور اصلی داستان روی ماجرای محبوبه بنا شده، در این زمینه عدم تناسب با رمان آنقدرها هم اهمیتی ندارد. احترام برومند بدون شک بهترین گزینه برای نقش محبوبه است. از یک سو چهره‌اش مهربان و پراحساس است و از سوی دیگر به این دلیل که سال‌ها قصه‌گو بوده است، روایتگری بسیار جذابی دارد. راوی اصلی ماجراها خود اوست و روایت دلچسب او از همین قسمت ابتدایی به دل مخاطبان نشسته‌است. پدر محبوبه به عنوان مردی جدی و سخت‌گیر اما در عین‌حال مهربان معرفی می‌شود که اهل ادب است و مدام برای دخترهایش شعر می‌خواند. انتخاب علی مصفا برای این نقش و شیوه‌ای که برای بازی انتخاب کرده کاملا با نسخه اصلی همخوانی دارد. مادر محبوبه در داستان زنی زیباست که مدام به خودش می‌رسد، برای همسرش لوندی می‌کند و دنبال این است که همه نازش را بخرند و با این اوصاف، لاله اسکندری انتخابی کاملا به‌جاست. محبوبه دختری جوان و زیباست که شیطنت‌های خاص خودش را دارد و مقابل خانواده‌اش می‌ایستد. ترلان پروانه در اولین قسمت به این تصویر نزدیک شده و باید دید در مسیر داستان چطور پیش خواهد رفت. دایه یکی از شخصیت‌های مهم رمان است و شاید در نگاه اول گریم و بازی مرجانه گلچین اغراق‌شده به نظر برسد اما بعد از مدتی حس می‌کنیم می‌توانیم او را در این نقش بپذیریم. شاید به جرئت بتوان گفت نوید پورفرج، نزدیک‌ترین انتخاب‌ها به تصویری است که از رمان درباره رحیم نجار ترسیم شده؛ مردی موفرفری با عضلات قوی که در همان لحظه اول هوش از سر محبوبه می‌برد.

«بامداد خمار» در گام اول توانست نظر مخاطبانش را جلب کند.«بامداد خمار» طراحی صحنه بسیار جذابی دارد.

طراحی صحنه و لباس | در قسمت اول سریال با دو دوره تاریخی مختلف مواجهیم؛ یکی دهه شصت که محبوبه به عنوان زنی هشتاد ساله معرفی می‌شود و دیگری در حدود شصت‌وپنج سال قبل از آن که محبوبه پانزده ساله بوده است. در تصویر خیابان‌ها از دهه شصت، کارگردان کاملا به فضا پایبند مانده است. از انتخاب ماشین‌ها و مینی‌بوس‌ها گرفته تا نمای آجری خیابان‌ها و دیوارنوشته‌هایی متناسب با فضای جنگ. همه‌چیز طبیعی به نظر می‌رسد و خبری از کلیشه‌های رایج در سریال‌های دهه شصتی نیست. در دوره نوجوانی محبوبه، با نمایی از خانه‌ای قدیمی اشرافی مواجهیم که جزئیات رنگ پنجره‌ها و فرش‌ها و چیدمان‌ مبل و پشتی و … به‌خوبی در آن رعایت شده و در خیابان و محله‌ها هم طراحی به نحوی است که می‌توانیم کاملا موقعیت زمان روایت داستان را متوجه شویم. لباس‌ها، چادرها و همینطور روبنده‌ها کاملا متناسب با دوره و زمانه‌ای است که در رمان «بامداد خمار» روایت شده است.

«بامداد خمار» در گام اول توانست نظر مخاطبانش را جلب کند.توجه به جزییات و انتخاب درست بازیگران از نکات قابل توجه «بامداد خمار» بود.

توجه به جزئیات | جدای از بحث فضاسازی و طراحی لباس، توجه نرگس آبیار به جزئیات هم بسیار در این سریال درخشان است. همان اندازه که صندوقچه در رمان اهمیت زیادی دارد، آبیار هم سعی کرده است داستان را با تمرکز روی صندوقچه‌ی خاطرات، عکس‌های قدیمی و گردنبند یادگاری پیش ببرد. برای معرفی شخصیت‌ها از عکس‌ها کمک می‌گیرد تا این شیوه معرفی، تکراری و قدیمی به نظر نرسد. از سوی دیگر برای نمایش عشق به رحیم، با گردنبند چرمی او بازی احساسی انجام می‌دهد. ما گردنبد را یکبار گردن رحیم می‌بینیم، بار دیگر در دست‌های زنی که هرکاری می‌کند نمی‌تواند از خاطراتش دل بکند و آن را بسوزاند و یک بار هم درون صندوچه خاطرات. آبیار با این گردنبند به فضای عاشقانه جذاب اولین نگاه می‌برد. محبوبه پشت روبنده به رحیم زل می‌زند و هر حرکت رحیم در ذهن او کش می‌آید و عمق پیدا می‌کند. آبیار همه این جزئیات را با استفاده از نور و غبار چوب و حرکت پرنده‌ها می‌سازد تا در نقطه پایان قسمت اول، سکانسی بسیار عاشقانه رقم بخورد.

«بامداد خمار» در گام اول توانست نظر مخاطبانش را جلب کند.عشق ناخواسته محبوبه به رحیم‌نجار با صدای محسن‌چاوشی حال و هوای دیگری به «بامداد خمار» داد.

و صدای محسن چاوشی | در پایان قسمت اول تکلیف عشق محبوبه به رحیم روشن می‌شود و با حرکت درشکه و جا ماندن نگاه محبوبه به سمت رحیم به پایان می‌رسد. قطعه‌ی «آن ترک پریچهر که دوش از بر ما رفت، آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت….» با صدای محسن چاوشی بهترین انتخاب برای تیتراژ قسمت اول سریالی عاشقانه است؛ سریالی که خیلی‌ها داستانش را از ابتدا تا انتها می‌دانند و حالا می‌خواهند آن را در قالبی جدید ببینند.

«سووشون» به کاگرردانی نرگس آبیار و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی، دوشنبه‌ها در پلتفرم «شیدا» منتشر می‌شود.

منبع


0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

اشتراک گذاری

لینک های مفید