جدیدترین اثر لایو اکشن کمپانی دیزنی، سراغ بازسازی یکی از دوست داشتنیترین و بهترین آثار موفق خود یعنی Lilo & Stitch 2002 رفته است. این عنوان توانست در طول دوره اکران خود به فروش بسیار بالا و موفقیت آمیزی برسد و حسابی گیشه را دست خود بگیرد. اما آیا این همه فروش و سر و صدا، در نهایت ما را با یک اثر قابل قبول و یک بازسازی وفادارانه روبه رو میکند؟ یا صرفا یک ریبوت خسته و خلاصه از یکی از سرگرم کنندهترین آثار دیزنی است؛ با نقد فیلم Lilo & Stitch همراه ویجیاتو بمانید.
چند روزی است که کیفیت خوب فیلم Lilo & Stitch بیرون آمده و میتوانید آن را دانلود کنید. این بازسازی به شکلی ناامید کننده، شخصیت محبوب و دوست داشتنی استیچ را به شکلی ناکارآمد و گویا فلج به نمایش میگذارد. دین فلیشر کمپ، کارگردان این فیلم، تلاش میکند به صورت چکیده قلب اصلی شاهکار انیمیشنی سال 2002 را به مخاطب ارائه دهد، اما این تلاش در نهایت منجر شد به یک اثر تنبلانه دیزنی که حتی بلوغ مضمونی اثر اصلی را حفظ نمیکند. عنوانی که به سادگی ظرفیت تبدیل شدن به یک ریبوت دلنشین و جذاب داشت، تبدیل شد به یک تکرار متوسط با ریتم تند که تقریبا فقط برای رده سنی بچههای کوچک میتواند سرگرم کننده باشد.
بخوانید: فروش فیلم Lilo & Stitch رسما به ۱ میلیارد دلار رسید
داستان فیلم در مورد یک موجود آبی و بامزه اما خطرناک است که توسط دکتر جامبا جوکیبا طی یک آزمایش در یک سیاره دیگر به وجود آمده است. این موجود آبی که برای تخریب و شیطنت مهندسی شده است، پس از فرار از کهکشان و دزدیدن یک سفینه گشتی پلیس، به منطقهای از هاوایی در کره زمین سقوط میکند. مقامات این سیاره جامبا و کارشناس زمین، مامور پلیکلی را برای دستگیری این موجود به زمین میفرستند.
لیلو 6 ساله، یک دختربچه پیش فعال و پر انرژی که با خواهر 19 ساله خود زندگی میکند، تلاش میکند در جامعه جایگاه خود را به عنوان یک کودک عاشق دوستی و ارتباط، پیدا کند. در نهایت مسیر لیلو به آن موجود آبی میرسد که خودش را جای سگ جا میزند. لیلو این موجود را به سرپرستی میگیرد و پیرو این اتفاق، باعث رخ دادن یکسری حوادث عجیب برای خانوادهاش میشود. لیلو و آن موجود که استیچ نام گذاری میشود، باید تلاش کنند تا با آدمهای مختلف با اهداف شخصی مقابله کنند.
یک استیچ دست پا شکسته!
سال 2002، انیمیشن اصلی تنها با 85 دقیقه، یک ترکیب نمادین و کامل از دو شخصیت لیلو و استیچ ارائه داد؛ ترکیبی که مخاطب هم با آن سرگرم میشد و هم احساس همدلی مخاطب را برانگیخته میکرد. حال این بازسازی 108 دقیقهای ظرافتهای میراث اصلی را زیر پا گذاشته و شخصیتها را به شکلی دست و پا شکسته و نصفه و نیمه در آن قرار داده است و در کنار آن سعی میکند همان انرژی همیشگی و اغلب ناامید کننده را که تمام آثار لایواکشن دارند، به خود بگیرد و مخاطب را به نوعی با آن انرژی سرگرم نگه دارد. این اقتباس پر سر و صدا، یک بازسازی آشفته است که کل تلاشش برای کمدی جلوه دادن عناصر کلیشهای استیچ است.
فیلمنامه این فیلم که توسط مایک ون ویس با همکاری کریس ککانیوکالانی برایت نوشته شده، قوس داستانی اصلی استیچ را تضعیف میکند و شخصیت او را از یک عامل تهدید به یک عامل هرج و مرج تنزل میدهد. با وجود اینکه استیچ همان پیرنگ اصلی را که فلسفهاش به بار آوردن ویرانی و تمسخر بقیه است را رعایت میکند، اما صرفا همین؛ یعنی به هیچ وجه نزدیک به عمق استیچ در نسخه اصلی نمیشود. شاید اگر به لطف طراحی خلاقانه لایو اکشن و صداگذاری کریس سندرز نبود، اصلا این کارکتر جدی گرفته نمیشد. از سوی دیگر، فیلم نیز جنبههای عجیب، فعالانه و وحشتناک شخصیت لیلو را به شکلی اغراق شده به نمایش میگذارد. شخصیت لیلو در انیمیشن به سادگی هرچه تمامتر غربت را به تصویر میکشید، اما این لیلو تلاش میکند صرفا جذاب و بامزه به نظر برسد که البته موفق هم شده.
یکی از بارزترین تغییرات بازسازی این انیمیشن، فراموش شدن درونمایه “اوهانا به معنای خانواده” است. این دیالوگ “خانواده به این معنی است که هیچکس جا نمیماند و یا فراموش نمیشود” به معنای واقعی کلمه روح داستان اصلی است. این درونمایه در انیمیشن اصلی به واسطه یک داستان ساختارمند و شخصیتهای همدلی برانگیز به شکلی جذاب و زیبا به مخاطب ارائه داده میشود. نویسندگان تقریبا نادیده میگیرند که روایت اصلی بر دو خواهر غم زده متمرکز است که تلاش میکنند خانواده را سرپا نگه دارند. آنها حتی انزوای این دو نفر را کاهش میدهند؛ در صورتی که همین انزوا بود که به شعار اوهانا وزن عاطفی میداد.
بدون این عناصر حیاتی، ضرباهنگهای داستانی به مرور کند میشود و حتی سکانسهای نمادین مشترک در دو عنوان، در نسخه لایو اکشن تاثیر به شدت کمتری میگذارد. چنین سکانسهایی تلاش میکنند به نسخه اصلی وفادار باشند اما چون دیگر عناصر جدی گرفته نشده، اینها نیز کار نمیکند. به عنوان مثال، موزیک الویس پریسلی، در نسخه اصلی یک عنصر نمادین و اساسی بود؛ اما در این بازسازی، موزیک صرفا برای یک اشاره نوستالژیک پخش میشود و هیچ کمکی به داستان، شخصیتها یا مهم جلوه دادن سکانس نمیکند.
به نظر شخصی من، اگر فلیشر کمپ علاوه بر کارگردانی، خودش فیلمنامه را مینوشت، سر نوشت آن به مراتب بهتر میشد؛ زیرا فیلم Marcel the Shell With Shoes On که توسط این کارگردان خلق شد، تقریبا مضامین مشابهی مانند از دست دادن، انزوا و خانواده را نشان میداد؛ پس بنابراین میتوانست نسخه قابل قبولتری ارائه دهد. لیلو و استیچ یکی از معدود ترکیباتی بودند که با ارتباط بینشان توانستند برای خانوادهها آرامش به ارمغان بیاورند. اما نویسندگان نسخه لایو اکشن، چنین موهبتی را از مخاطبان قدیمی محروم کردند.
کریس سندرز همچنان عالی مینوازد
با وجود سپری شدن حدود 20 سال از خلق شخصیت استیچ، صدای کریس سندرز همچنان عالی و بی نظیر است. شاید این هماهنگی و جور در آمدن صدا با این شخصیت، به این دلیل باشد که کریس سندرز خودش این شخصیت را خلق کرده است. با گذشت نیمی از فیلم، حدس زده بودم که دیالوگ “اینا خانواده منن” نیز تاثیر خیلی کمتری میگذارد اما سندرز توانست همچنان به شکلی عجیب بیننده را با صدایش تحت تاثیر قرار دهد. احساساتی که استیچ منتقل میکرد، تمام بارش بر دوش سندرز و البته پویایی مایا در نقش لیلو بود.
بخوانید: ساخت ادامه فیلم Lilo & Stitch به طور رسمی تایید شد
طراحی لایو اکشن کاراکتر استیچ، مانند همتای انیمیشنی خود، یک شخصیت مقاومتناپذیر، زیبا، بامزه و البته به بیانی بد بینانه تجاری است. علاوه بر همه اینها، چهره استیچ و حالات مختلف آن با همان کیفیت کارتونی آمیخته شده است. اما در کل نسبت به کل فیلم، اغراق آمیز و غلو شده جلوه میکند.
ظهور ستارگان جدید در نقشهای اصلی
مایا کیالو، لیلو جذابی است که شامل زیبایی و صمیمیت است و جادوی مشترک بین او و استیچ را زنده میکند. اما این لیلو، کارکرد متفاوتی نسبت به لیلو اصلی و نسخه انیمیشنی آن دارد. مایا در کنار سیدنی آگودانگ که نقش نانی را ایفا میکند، میدرخشند و نسبت به شخصیت نوشته شده داخل فیلمنامه، چیزی درست و کامل ارائه میدهند. رابطه این دو خواهر یکی دیگر از دلایلی بود که فیلم را سرپا نگه میداشت. با وجود اینکه آنچنان شبیه به انیمیشن نبود، اما در نهایت خروجی قابل قبولی ارائه دادند.
شیمی این دو خواهر بامزه، تبدیل به ترکیبی شیرین و زیبا شده که باعث برق چشمان مخاطب میشود. از سوی دیگر فلیشر کمپ با توجه به تجربیات گذشته، توانست با مهارت خود، احساساتی کارآمد را از پیوند خواهری آنها بیرون بکشد. آگودانگ با نوع بازیگری خود، استرس، مدیریت بحران و از خودگذشتی نانی را به تصویر میکشد و به شما یادآوری میکند که او هنوز کودکی است که سزاوار آینده خودش است.
شخصیتهای فرعی چطور؟
نسخه بازسازیشده Lilo & Stitch علاوه بر تضعیف اصالت اثر اصلی، به طرز ناامید کنندهای، داستانهایی را طرح ریزی میکند که بیش از حد غیر ضروری هستند که صرفا شخصیتها را از عرش به فرش میکشاند. به عنوان مثال، کبرا بابلز به عنوان یک مامور سیا بازآفرینی شده که بعدا حتی نقش یک مددکار اجتماعی را بازی میکند. چنین تغییر غیر ضروری، باعث هدر رفتن این شخصیت و استعداد کرتنی بی ونس شده است.
اما مشکل اصلی، هدر دادن شخصیت جذاب جامبا است؛ در این نسخه گانتو وجود ندارد، که البته در نسخه اصلی هم آنچنان خوب در نیامده بود. از سوی دیگر نقش منفی که به جامبا واگذار شده، همچین چنگی به دل نمیزند؛ جامبا به عنوان عنصر مقابل خانواده، هیچ نقطه قوتی ندارد که بیننده از بابتش احساسی داشته باشد. با وجود توانمندی Zach Galifianakis، اما این بازیگر مناسب نقش جامبا نبود. به جرات میتوان گفت نسخه انیمیشنی جامبا خیلی فراتر از نسخه لایو اکشن بود. حتی فرم انسانی این شخصیت، از شدت خصمانه بودن آن کم میکرد و ظرافتهای شفتگی روزافرون او به مخلوقش استیچ را نیز نادیده میگرفت.
در نقطه مقابل، بیلی مگنوسن، یک پلیکلی جذاب را به نمایش گذاشته که همان شور و شوق خوشبینانهاش را در طول فیلم هم در فرم بیگانه و هم در فرم انسانی حفظ میکند. حتی اگر او را در لباس مبدل نبینیم، که احتملا به دلیل محدودیتهای بودجهای برای رندر کردن انیمیشن آن بوده است.
در نهایت…
فیلم لایو اکشن Lilo & Stitch مانند خیلی دیگر از آثار مشابه دیزنی در سالهای اخیر، تبدیل شد به یک اثر مردد، کوتهبین و هدر رفته که به شکلی عجلهای در آخرین لحظه به سینما فرستاده شده. سکانس آغازین فیلم با عجله روایت میشود، طوری که انگار یک محدودیت زمانی یا ثانیه شمار وجود دارد برای استفاده از جلوههای ویژه فضایی تا بودجهاش از 100 میلیون فراتر نرود.
داستان آن پر از عناصر بریده بریده شده است که هیچ انسجامی در روایت خود ندارد و تنها عناصری که فیلم را نگه میدارد، صداگذاری استیچ و بازیگری درجه یک دو خواهر است. محدودیتهای بودجه، تقریبا در پرده سوم آشکار میشود، طوری که نویسندگان از هر ابزاری برای رسیدن سریعتر به پایان داستان استفاده کردند.
58
امتیاز ویجیاتو
اجرای بی نظیر کریس سندرز در نقش استیچ، و بازیگری درخشان مایا کیالو در نقش لیلو، باعث شده تا قلب اثر اصلی که شیمی این دو کارکتر بود حفظ شود؛ اما متاسفانه نویسندگان این فیلم، قدرت اثر کلاسیک را درک نکردند و به کلیشههای نخنمای خانوادگی متکی بودند.در نهایت Lilo & Stitch یک اثر نسبتا سرگرم کننده اما بسیار متوسط و توخالی است که در نهایت بهتر است عنوان یک بروزرسانی غیرضروری دیگر از دیزنی را به آن بدهیم.