استیفن ولفرام باور دارد هوش مصنوعی میتواند ضعفهای فکری انسان را جبران و شیوه درک ما از دانش را متحول کند.
به گزارش تکراتو و به نقل از geeky-gadgets، اگر تصور کنیم ویژگیهایی مثل خلاقیت، شهود و توانایی ارتباط دادن ایدهها بزرگترین نقاط قوت ذهن انسان هستند، باید بپذیریم که همینها ممکن است به محدودیتهای اصلی ما هم تبدیل شوند.
در دورهای که هوش مصنوعی با سرعتی باورنکردنی به قابلیتهای ذهن انسان نزدیک شده و حتی از آن پیشی میگیرد، بررسی تعامل میان تفکر انسانی و سیستمهای محاسباتی بیش از همیشه اهمیت پیدا کرده است. استیفن ولفرام، از پیشگامان علم محاسبات، ما را به بررسی این نقطه تلاقی دعوت میکند.
او میگوید انسانها در استدلالهای شهودی و کلینگر مهارت دارند، اما وقتی پای دقت و مقیاس در میان باشد، ذهن ما از پس تحلیل دقیق نظامهای دانشی برنمیآید.
تحول فکری انسان با توسط هوش مصنوعی
در این میان، هوش مصنوعی که میان این دو دنیا قرار دارد، میتواند به عنوان پل ارتباطی عمل کرده و مرزهای درک ما را گسترش دهد. آیا این همکاری انسان و ماشین میتواند مسیر تازهای برای شناخت و حتی اندیشیدن باز کند؟
در بررسی اندیشههای ولفرام، مفاهیم مهمی مانند ابرگرافهای دانشی مطرح میشوند؛ روشی برای تصویرسازی و پیمایش در میان ایدههای مرتبط. همچنین، او به قدرت بیسابقه هوش مصنوعی مولد در شکستن مرزهای خلاقیت اشاره میکند.
اما این پدیده، همزمان پرسشهای نگرانکنندهای هم به همراه دارد: اگر خروجیهای هوش مصنوعی برای ذهن انسان قابل فهم نباشند، چه باید کرد؟ آیا میتوانیم با شکلهایی از هوش کنار بیاییم که فراتر از درک ما عمل میکنند؟
تفکر انسانی در برابر نظامهای رسمی دانش
ویژگی اصلی تفکر انسانی، توانایی شهودی برای برقراری ارتباط میان مفاهیم گوناگون است. با این حال، این توانایی گسترده با دقت پایین همراه است.
در مقابل، نظامهای دانشی رسمی مانند ریاضیات یا زبانهای محاسباتی با دقت و ساختاری مشخص به بررسی مسائل میپردازند. استیفن ولفرام معتقد است که هوش مصنوعی، به ویژه مدلهای زبانی بزرگ، میتوانند بین این دو دنیا قرار بگیرند و پاسخهایی واقعی و مرتبط تولید کنند.
با این حال، این مدلها نمیتوانند بدون راهنمایی یا برنامهریزی مشخص، خود به تولید و اثبات قضیههای پیچیده ریاضی بپردازند. این تفاوت، نشاندهنده توانمندیهای مکمل ذهن انسان و سامانههای رسمی است: انسان در خلاقیت و پرشهای ذهنی قویتر است، در حالی که نظامهای رسمی برای حل مسائل پیچیده دقیقتر عمل میکنند.
هوش مصنوعی میتواند از قدرت هر دو بهره بگیرد و در نتیجه، ابزارهایی بسازد که هیچکدام از این دو به تنهایی قادر به ساختنش نبودند.
درک دانش با ابرگرافها
برای فهم بهتر ساختار دانش، ولفرام مفهوم ابرگرافهای دانشی را معرفی میکند. این ابرگرافها شبکههایی از مفاهیم مرتبط هستند که در آن، هر گره بیانگر یک مفهوم و ارتباطها نمایانگر وابستگیها و پیوندهای میان مفاهیم هستند.
هوش مصنوعی میتواند با استفاده از زبانهای محاسباتی، میان این گرهها جستوجو کرده و روابط پنهان را آشکار کند. این روش میتواند در آموزش، پژوهش و نوآوری تحول ایجاد کند و دسترسی به مفاهیم پیچیده را سادهتر کند.
یادگیری ماشین و شبکههای عصبی، پایههای هوش مصنوعی
یادگیری ماشین، اساس بسیاری از سامانههای هوش مصنوعی است. این فناوری تلاش میکند تا واحدهای محاسباتی غیرقابل کاهش را تشخیص داده و پردازش کند. ولفرام این فرایند را به ساخت دیوار سنگی با سنگهای نامنظم تشبیه میکند که هر قطعه در ساختار کلی نقش دارد.
شبکههای عصبی، که جزو مهمترین ابزارهای یادگیری ماشین هستند، قابلیت بالایی در شناسایی الگوها دارند. با این حال، آنقدر پیچیده هستند که حتی متخصصان هم نمیتوانند دقیقاً بفهمند که این شبکهها چگونه تصمیم میگیرند.
این ابهام، یکی از محدودیتهای شناخت انسانی در برابر فرآیندهای هوش مصنوعی است. با وجود این، شبکههای عصبی همچنان نقش مهمی در حل مسائل پیچیده و تشخیص الگوها دارند.
هوش مصنوعی مولد و گسترش مرزهای ذهنی
هوش مصنوعی مولد، که زیرمجموعهای از یادگیری ماشین است، امکان جستوجو در فضای مفاهیم و احتمالات را فراهم میکند. ولفرام معتقد است ذهن انسان تنها بخش کوچکی از این فضای وسیع را پوشش میدهد.
مثلاً وقتی درباره صندلی فکر میکنیم، تصویر ذهنی ما به فرهنگ، کاربرد و کارکرد آن محدود میشود. اما هوش مصنوعی میتواند بدون محدودیت ذهن انسان، تصاویری از صندلی خلق کند که کاملاً نو و متفاوت هستند.
این توانایی برای کشف فضاهای بین مفاهیم میتواند منجر به خلق ایدهها و راهحلهایی شود که ذهن انسان تا پیش از این به آنها نرسیده بود.
با این حال، چنین قدرتی میتواند منجر به شکلگیری گونههایی از هوش شود که برای انسان کاملاً بیگانه و غیرقابل درک هستند. هرچند این موضوع ممکن است نگرانکننده باشد، اما ظرفیت هوش مصنوعی برای توسعه درک ما از جهان را نیز بیشتر میکند.
مرزهای درک انسانی
تواناییهای روزافزون هوش مصنوعی، محدودیتهای ذهن انسان را هم نشان میدهد. برخی از پردازشهای محاسباتی، مانند اثباتهای پیچیده ریاضی، از سطح فهم انسان فراتر رفتهاند.
برای نمونه، برخی اثباتهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی آنقدر پیچیده هستند که هیچ انسانی نمیتواند آنها را کاملاً درک یا تأیید کند. این موضوع چالش بزرگی است: هر چه هوش مصنوعی پیشرفتهتر میشود، ممکن است خروجیهای آن از نظر انسان غیرقابل تفسیر یا حتی بیفایده به نظر برسند.
ولفرام میگوید این فاصله، یک ضعف نیست، بلکه نشانه تفاوت بنیادین میان تفکر انسانی و تفکر ماشینی است. اگر این تفاوت را بپذیریم، بهتر میتوانیم از قدرت هر دو بهرهمند شویم. این نگاه، به همکاری مؤثرتر میان انسان و هوش مصنوعی منجر میشود.
نکات کلیدی
هوش مصنوعی میتواند پل ارتباطی میان تفکر انسانی و نظامهای رسمی دانشی باشد و مسیرهای جدیدی برای درک باز کند.
مفهوم ابرگرافهای دانشی، روشی نوین برای سازماندهی اطلاعات و جستوجوی ساختارمند در دانش ارائه میدهد.
هوش مصنوعی مولد میتواند مفاهیمی خارج از چارچوب ذهن انسان خلق کند و به بازتعریف خلاقیت کمک کند.
محدودیتهای ذهن انسان، بهویژه در درک پردازشهای پیچیده، نشاندهنده نیاز به همکاری با سامانههای هوشمند است.
پژوهش مستمر در بازنمایی محاسباتی دانش، کلید پیشرفت در درک متقابل انسان و ماشین خواهد بود.
استیفن ولفرام با نگاهی نو به ارتباط میان انسان و هوش مصنوعی، ما را دعوت میکند تا مرزهای دانایی را از نو تعریف کنیم. ترکیب خلاقیت انسانی با دقت محاسباتی میتواند درهای تازهای به سوی کشف، نوآوری و شناخت باز کند.